پاس وفا داشتیم، بی اثر افتاده است
آفت اوقات بود خوب برافتاده است
شکوه ام از دهر نیست، داد زابنای او
در همه ملک این پدر بد پسر افتاده است
بسکه درین تنگنا چشم دلم تنگ شد
دیده ام از گلرخان بر کمر افتاده است
بر سر رحم آمد از ناله فرو خوردنم
تیر نیفکنده ام کارگر افتاده است
گرمی احباب را دیده و سنجیده ام
سردی ایام از آن گرمتر افتاده است
رشته گوهر شده است جاده ها سربسر
در ره سودای او بسکه سرافتاده است
ظاهر و باطن کلیم، همچو حبابم یکیست
صد نظر از کار ما پرده برافتاده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر به بیان احساسات و دغدغههای او میپردازد. او از بیفایده بودن وفا و نارضایتی از زمانه صحبت میکند و به بدیهایی که از پدر به پسر منتقل شدهاند، اشاره میکند. شاعر احساس تنگنایی و ناراحتی میکند و میگوید که زیبایی و آرامش به او نمیرسد. همچنین، او به گیجکننده بودن زمان و سردی روزگار در مقایسه با گرمی دوستانش اشاره دارد. در نهایت، شاعر به این نکته میپردازد که ظاهر و باطن او یکی است و وقایع زندگیاش پرده از رازهایش برداشتهاند.
هوش مصنوعی: ما به وعدههایمان پایبند بودیم، اما اثر آن از بین رفته است. زمانه به ما سخت گذشت، اما حالا بهتر شده است.
هوش مصنوعی: من از زمانه شکایت ندارم، بلکه درد و رنجی که به من و فرزندانم وارد شده، در تمام دنیا ناشی از عمل این پدر و پسر است.
هوش مصنوعی: در این تنگنا و فشار، دل و چشمم به شدت دلتنگ شدهاند و به همین دلیل، نمیتوانم زیبایی چهرهی معشوقم را ببینم و همه چیز بر من سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: صدای نالههایم باعث شده که بر سرم رحم بیاورند و به من آرامش دهند. تیرهایی که در قلبم نشسته بودند، حالا دیگر اثر ندارند و به نظر میرسد کار از کار گذشته است.
هوش مصنوعی: من دوستیهای گرم و صمیمی را با دقت مشاهده کردهام و میبینم که سختیها و مشکلات ایام، از آن دوستیها هم سردتر و دلگیرتر شده است.
هوش مصنوعی: جادهها به خاطر عشق او به هم پیچیده و به هم متصل شدهاند، به طوری که مانند رشتهای از جواهرات در آمدهاند و همه جا پر از نشانههای اوست.
هوش مصنوعی: ظاهر و باطن من، مانند حبابی است که یکی است. هر نگاهی به کارهای من، پردهها را کنار زده و حقیقت را نمایان کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بس که درین داوری بی اثر افتاده است
اشک تو گویی مرا از نظر افتاده است
عکس تنش را در آب لرزه بود هم ز موج
بیم نگاه خودش کارگر افتاده است
ناله نداند که من شعله زیان می کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.