حبذا کشمیر و جوهر ناک او
حوض کوثر در بهشت آماده است
گر نه او آیینهٔ وجه الله است
دایما آبش چرا استاده است
سید تالابها می خوانمش
دیدهٔ بد دور کوثر زاده است
با هوایش بسکه کیفیت بود
هر حباب او سبوی باده است
هر شب از عکس کواکب گوئیا
آسمانی بر زمین افتاده است
غور نتوان کرد ته داریش را
با وجود آنکه لوحش ساده است
از حجاب آب و تاب حسن اوست
بر رخ مه گرنه رنگ استاده است
دایم از چشم بدش داراد دور
آنکه این حسن و جمالش داده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کار او بس پشت و روی افتاده است
چون کنی تو، چون چنین بنهاده است
گفت پیغامبر نشانی داده است
قلب و نیکو را محک بنهاده است
نعمة الله در شراب افتاده است
سر به پای خم می بنهاده است
در خرابات مغان بزمی نهاد
خوش در میخانه را بگشاده است
در صدف دُر یتیمی یافتم
[...]
گرچه بر مهد خلافت زاده است
بر خلافش یک قدم ننهاده است
دولت سرمد تورا آماده است
خوان نعمت تا ابد بنهاده است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.