بی طلب آورد مستی دوش دلدار مرا
آن گل خودرو چه رنگین کرد گلزار مرا
در بهاران بسکه لبریز طراوت شد چمن
نکهت گل موج سیلاب ست دیوار مرا
گشته هر برگ گلی بر آتش دل دامنی
در بهاران رونق دیگر بود کار مرا
داد و بیداد از لبم بی خواست گر خیزد چه دور؟
ظرف، دلتنگی نماید شوق سرشار مرا
هر که جویا دورتر باشد به دل نزدیک تر
رتبهٔ یاری بود پیش من اغیار مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و زیباییهای طبیعی در بهار میپردازد. شاعر از مستی ناشی از عشق و زیبایی گلها صحبت میکند که دلش را پر کرده است. او توصیف میکند که چمن در بهار چقدر سرشار از زندگی و طراوت است و هر برگ و گلی به نوعی نمایانگر آتش عشق اوست. همچنین اشاره میکند که هرچه دورتر از محبوبش باشد، احساس نزدیکی بیشتری به او دارد و این نشاندهنده شدت عشقش است. در کل، شعر به زیباییهای طبیعت و تأثیر آن بر احساسات عاشقانه میپردازد.
هوش مصنوعی: دیروز شب، با خواستهای در دل، عشق من مرا به حال مستی برد. آن گل وحشی چقدر زیبا و رنگارنگ، فضای ذهنی من را زینت بخشید.
هوش مصنوعی: بهار که میرسد، چمن پر از طراوت و سرزندگی میشود و عطر گلها مانند موجی فراگیر بر دیوار من مینشیند.
هوش مصنوعی: هر برگ گلی که در بهار بر سر دل من میسوزد، به نوعی نشاندهندهٔ عشق و شوق من است و این احساسات در زندگیام رونق و زندگی دیگری به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اگر از لب من فریادی بیاختیار بلند شود، چه فاصلهای دارد؟ ظرف دل من، حالتی دلتنگی را به نمایش میگذارد که پر از شوق و احساسات است.
هوش مصنوعی: هر کس که بیشتر از من دور باشد، به دل من نزدیکتر است. در واقع، افرادی که برای من بیگانهاند، در جایگاه یاری و کمک قرار دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای فلک خوش کن به مرگ من دل یار مرا
دلگران از هستیم مپسند دلدار مرا
ای اجل چون گشتهام بار دل آن نازنین
جان ز من بستان و بردار از دلش بار مرا
ای زمانه این زمان کز من دلش دارد غبار
[...]
نیست تاب درد غربت جان افگار مرا
با قفس آزاد کن مرغ گرفتار مرا
دارد از تار نفس زنار، نفس کافرم
تا دم آخر گسستن نیست زنار مرا
دست می شوید ز کار گل به آب زندگی
[...]
بیتپش آرام کی باشد دل زار مرا
ذوق جستن زنده دارد نبض بیمار مرا
من کجا و اینقدر تاب تزلزلهای عشق
عطسة گل میکند اشفته دستار مرا
شکوة نازکدلان از برگ گل نازکترست
[...]
عشق ساغر داده شوق تشنه دیدار مرا
خواب آسایش نبیند چشم بیدار مرا
هر نفس از ساغر اشکم بهاری تر دماغ
خوی او برخود شگون دانسته آزار مرا
بی محبت سازی از مطرب جدا افتاده ام
[...]
شاد کن از وصل یارب جان افگار مرا
صحت کامل عنایت ساز بیمار مرا
چون کمان روزی که پشت من ز پیری خم شود
حلقه گوش جوانان ساز گفتار مرا
چشم زارم را مطیع نفس بی پروا مکن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.