گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

واعظ خر است و انجمن وعظ خرگله

گر خر رود به خرگله نتوان ز خر گله

از صوت طفل خرد تواجد کند بلی

راه سماع خر بود آواز زنگله

آسودگی مجوی ز واعظ که خلق را

جز درد سر نمی دهد از بانگ و مشغله

روشن نشد ز پرتو گفتار او ولی

کی کرم شبچراغ کند کار مشعله

شیخ خمیده پشت که آرد به چله روی

از بهر صید عام کمان می کند چله

فرض است عشق و هر چه بجز عشق نافله ست

تا چند ترک فرض کنی بهر نافله

جامی رساند سلسله خود به اهل فقر

لیکن به هیچ جا نرسد کس به سلسله