ای نیزه تو گوی و دل دشمن انگله
خصم تو روبهست و حسام تو بنگله
با خوی تو نه مشک بکار و نه غالیه
با روی تو نه شمع بکار و نه مشعله
شیرین حدیث شاهی و شیرین مناظره
نیکو خصال میری و نیکو معامله
بر کارهای شیر بتغافل همی زنی
بر کارهای خیر نداری تغافله
از بهر آنکه یکدله بخشی مرا عطا
گویم همه مدیح و ثنای تو یکدله
خشنود از آن شدند همه مردمان ز تو
کز دست تو همیشه درم را بود گله
از درد و رنج راه نپرداختی بمن
چون کردیم پرندوش از زلزله یله
تا لاجرم چنان شدم از آرزوی تو
کز هم همی ندانم سنبل ز سنبله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تمجید از فردی میپردازد که دارای خصال نیکو و اخلاقی برجسته است. او به این واقعیت اشاره میکند که این شخص در مواجهه با دشمنان، دارای شجاعت و حربهای قوی است. همچنین، بر ویژگیهای شیرین گفتار و رفتار این فرد تأکید میشود. شاعر از مهر و محبت این شخص نسبت به خود سخن میگوید و بیان میکند که دیگران نیز به خاطر خوبیهای او خشنود هستند. در نهایت، شاعر از درد و رنجی که متحمل شده یاد میکند و نشان میدهد که عشق و آرزو نسبت به این فرد باعث شده تا او به راهی ناشناخته برود.
هوش مصنوعی: ای نیزه تو، همانند زبانی است که دشمنان را به شکست وادار میکند و دل آنها را میلرزاند. دشمنان تو تنها در برابر تیغه ی تو کمتوان و درماندهاند.
هوش مصنوعی: با شخصیت و حالت تو نه نیازی به عطر خوش دارد و نه به بوی خوش گل، و با زیبایی و روی تو نه نیازی به شمع و نه به آتش روشن است.
هوش مصنوعی: گفت و گو با تو شیرین و لذتبخش است، تو ویژگیهای عالی و رفتاری خوب داری.
هوش مصنوعی: تو در کارهای نیک کاری نمیکنی و بر کارهای بد بیتوجهی.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه تو با یکدل و صمیمی به من محبت کردهای، تمام ستایش و سپاسگزاریام را به تو تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: همه مردم از تو راضی و خوشنود شدند، چون همیشه به خاطر تو ناراحتیهایی که داشتم، برطرف شد.
هوش مصنوعی: تو در برابر درد و رنج، پا پس نکشیدی، همانطور که پرندگانی که از زلزله آسیب دیدهاند، بهسوی آزادی پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: من به قدری از آرزوی تو تحت تأثیر قرار گرفتهام که دیگر نمیتوانم تفاوتی میان گل و کاه قائل شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای عمر خویش کرده به بیهودگی یله
خشنود بندگان و خداوند با گله
ای خویشتن به جامهٔ نیکو فریفته
وندر زیان همیشه تو را بانگ و مشغله
زان جامه یاد کن که بپوشی به روز مرگ
[...]
ای در دعای جان تو اجرام یک زبان
وی در هوای مهر تو خورشید یک دله
در ظلمت حوادث عقل از برای خلق
افروخته ز رای تو صد گونه مشعله
از کوی آرزو بدر خانۀ کرم
[...]
دارم ز جورت ایصنم عنبرین کله
صد گونه در صمیم سویدای دل گله
شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال
با مات هست بسته طریق مجامله
شایسته نیست از تو که با آنچنان جمال
[...]
ای رهروان بادیه پیمای چرخ را
رکن بساط مجلس اعلات مرحله
قدر ترا که دانه و دام از معالیست
طاوس گلشن فلک افتاده در تله
خیاط چرخ ساخته از جرم ماه و مهر
[...]
گوید نگار من چو ز هجران کنم گله
ان تات ماشیا انا آتیک هروله
وان دم که رو نهم به ره جست و جوی او
بر پای سعی من نهد از زلف سلسله
ور سر به جیب صبر کشم گویدم به ناز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.