نبود عروس ملک سزای کنار و بوس
بؤساً لک ار کنار نگیری ازین عروس
شه را چو در دوام بقا اختیار نیست
دم دم چرا خطاب رسد هر دمش ز کوس
مجنون که دور مانده ز لیلیست روز و شب
جانی پر از دریغ و زبانی پر از فسوس
این بس که در نواحی حی می برد به روز
شب در سماع شوق به بانگ سگ و خروس
بردند آب صفوت رندان پاکباز
پیران گول گیر و مریدان چاپلوس
لُبّ است سرّ عشق و سبوس است مابقی
لب کی شناسد آنکه بود درخور سبوس
جامی تو مرغ عالم یکرنگی آمدی
بر خویش بشکن این قفس عاج و آبنوس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس
عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس
پستان یار در خم گیسوی تابدار
چون گوی عاج در خم چوگان آبنوس
یک شب که دوست فتنه خفتهست زینهار
[...]
دوش از فراغ روی تو با روی سندروس
نالیدهام چو نای و فغان کردهام چو کوس
گفتی به وعده دوش که کام از لبت دهم
افسوس ازین سخن که لبت میکند فسوس
آن را که پایبوس میسّر نمیشود
[...]
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
بر درگه تو باد نصیب ای شهید طوس
از طالع بلند مرا فیض خاک بوس
[...]
آن را که با تو نیست مجال کنار و بوس
بر عمر رفته شب همه شب میخورد فسوس
ما را که گوش پر شده زآواز طبل عشق
از نوبتی چه باک که کوبد ببام کوس
عاشق که گوش و هوش بگفتار یار داد
[...]
اِستاد در برابر آن لشکر عبوس
چون شاه نیمروز بر آن اشهب شموس
گفت ای گروه؛ هین؛ منم آن نور حق کز او
تابیده بر سَجَنجَل صبح ازل عکوس
بر درگه جلال من ارواح انبیا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.