چون تو گلی در همه گلزار نیست
چون تو شکر در همه بازار نیست
نامه به پایان شد و باقی سخن
قصّه ما در خور طومار نیست
هر که گرفتار تو شد جان سپُرد
وای بر آن کس که گرفتار نیست
یار به جانی اگر آید به دست
هرزه مگویید که بسیار نیست
شیخ به مسجد شد و رهبان به دیر
منزل ما جز در خمّار نیست
لشکر سلطان صف عشق را
رایت منصور بِه از دار نیست
هر که به عالم پی یاری گرفت
وه که من سوخته را یار نیست
شب که کنم ناله ز درد فراق
کس به جز از بخت تو بیدار نیست
جان و دل و صبر و تن و عقل و هوش
رفت و چو من هیچ سبکبار نیست
نیست خریدار تو تنها جلال
کیست که از جانت خریدار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و محبت میپردازد و نشاندهندهی احساس عمیق شاعر نسبت به محبوبش است. در آن، شاعر به یکتایی محبوب اشاره میکند و میگوید که هیچ کس مانند او وجود ندارد. او همچنین از درد فراق و غم عشق سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند که بسیاری از انسانها به عشق واقعی دست نمییابند. شاعر از اعضای خود، از جان و دلش، سخن میگوید که برای عشق رنج میکشد و نهایتاً به این نتیجه میرسد که هیچ کس مانند محبوب او ارزشمند و قابل خریداری نیست.
هوش مصنوعی: تو مانند گلی هستی که در هیچ باغی پیدا نمیشود و همچنان مانند شکری هستی که در هیچ بازاری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: نامه به پایان رسید و باقیمانده داستان ما آنقدر طولانی نیست که بخواهد در طوماری نوشته شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق تو اسیر شده، جانش را فدای تو میکند. اما چه بدبختی است برای آن کسی که به عشق تو دچار نشده است.
هوش مصنوعی: اگر معشوق با جان و دل به سراغت بیاید، نباید به او بگویی که این موضوع اهمیت زیادی ندارد یا خیلی بزرگ نیست.
هوش مصنوعی: شیخ به مسجد رفت و راهب به دیر، اما در خانهی ما تنها نشانهای از شرابخواری وجود دارد.
هوش مصنوعی: سلطان عشق، نیروهای خود را به خوبی سازماندهی کرده و برای پیروزی در این نبرد، هیچ چیزی را از دست نخواهد داد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال کمک و یاری از عالم و دانش است، وای بر من که هیچ کس یار و همدم من نیست.
هوش مصنوعی: شب که ناله و فریاد میزنم از درد دوری، هیچکس جز شانس تو بیدار نیست.
هوش مصنوعی: تمام وجودم، اعم از احساسات و تواناییهایم، از دست رفته و اکنون هیچ کس به اندازه من احساس سبکی و بیوزنی نمیکند.
هوش مصنوعی: هیچکس به اندازه تو اهمیت ندارد؛ مگر کسی که تمام وجودت را میخواهد، او کسی است که ارزش جانت را میداند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه همه مملکتی خوار نیست
یار طلب کن که به از یار نیست
هر که درین درد گرفتار نیست
یک نفسش در دو جهان کار نیست
هر که دلش دیدهٔ بینا نیافت
دیدهٔ او محرم دیدار نیست
هر که ازین واقعه بویی نبرد
[...]
هست کسی کو چو من اشکار نیست
هست کسی کو تلف یار نیست؟
هست سری کو چو سرم مست نیست؟
هست دلی کو چو دلم زار نیست؟
مختلف آمد همه کار جهان
[...]
هر که دلش با غم ما یار نیست
راست توان گفت که او یار نیست
نیست زمانی دل مسکین من
کز تو به کام دل اغیار نیست
هر که به روی تو نظر کرد گفت
[...]
زان که مرا محرم اسرار نیست
هیچ امیدم ز رخ یار نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.