در این ایّام کس غمخوار ما نیست
به جز غم کاو ز ما یک دم جدا نیست
سری دارم فدای وصل، لیکن
مرا با دستبرد هجر پا نیست
دلا! در آتش دوری همی ساز
که جانان را سر پیوند ما نیست
میان عاشقان بیگانه دانش
هر آن عاشق که با درد آشنا نیست
خوش است از درد و غم آزاد بودن
ولی در مذهب عاشق روا نیست
مشو مغرور حُسن ای صاحب حُسن
که روز حُسن را چندان بقا نیست
تو عمری نیست در عهدت وفایی
که عهد عمر را چندان وفا نیست
به ترکستان رویت خال هندو
عجب دارم اگر اصلش خطا نیست
به نقد ای جان بیا تا باده نوشیم
که عمر رفته را دیگر قضا نیست
به بوسی زان دهان عمری نُوَم بخش
که بنیاد بقا جز بر فنا نیست
جلال از عشقت ار روزی نماند
نیاری بر زبان کاو هست یا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تنهایی و غم دوری معشوق سخن میگوید و تأکید میکند که در این شرایط کسی به جز غم او را همراهی نمیکند. او به عشق و دردهای آن اشاره دارد و بیان میکند که عشق واقعی همراه با درد و رنج است و نباید به راحتی از آن گذشت. شاعر به زیبایی و جوانی نیز اشاره کرده و میگوید که این زیبایی پایدار نیست. او از طرفی به نوشیدن باده و لذت بردن از زندگی تأکید میکند، چرا که عمر به سرعت میگذرد و فرصتی برای بازگشت وجود ندارد. در نهایت، poet به این نکته اشاره دارد که حتی زیبایی عشق نیز نمیتواند دائمی باشد و در نهایت به فنا میانجامد.
هوش مصنوعی: در این روزها هیچکس به فکر ما نیست، به جز غمی که همیشه با ماست و هیچگاه از ما جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: من سرم را برای وصالی میدهم، اما در مقابله با جدایی، توان و قدرتی ندارم.
هوش مصنوعی: ای دل! در آتش جدایی بسوز و بساز، زیرا محبوب ما هیچ ارتباطی با ما ندارد.
هوش مصنوعی: در میان عاشقان، کسی که درد عشق را تجربه نکرده، هیچ دانشی از عشق ندارد و برای او درک این احساس ممکن نیست.
هوش مصنوعی: خوشایند است که از درد و غم رهایی یابیم، اما در عشق، پذیرفته نیست که از این احساسات آزاد باشیم.
هوش مصنوعی: به خود نبال به زیباییات ای زیبای عزیز، زیرا زیبایی مدت زیادی دوام نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: تو مدت زیادی در زندگیات وفادار نبودهای، چون زندگی خود به خود وفا و ثبات زیادی ندارد.
هوش مصنوعی: من از اینکه خال روی تو در ترکستان است، تعجب نمیکنم، اگر این موضوع از جایی دیگر نشأت نگرفته باشد.
هوش مصنوعی: ای جانم، بیا و قدری نوشیدنی بخوریم، زیرا عمر رفته است و دیگر فرصتی برای جبران وجود ندارد.
هوش مصنوعی: از آن لبها یک عمر زندگی و شادابی بگیر، زیرا که هیچ چیزی جز فنا و از بین رفتن، پایهی ماندگاری نیست.
هوش مصنوعی: اگر روزی جلال از عشق تو باقی نماند، نمیتوانی بر زبان بگویی که آیا او هست یا نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان دجله و جیهون جهانیست
ولیکن شاه را چون بوستانیست
جمالالملک شمسالدین جهانیست
که از هر نعمتی او را نشانیست
جهانی گفتم او راوین غلط بود
که هر مویی ز شخص او جهانیست
کفش و زجود بحری وین چه بحریست
[...]
بخوبی هیچکس چون یار ما نیست
ولیکن در دلش بوی وفا نیست
چه سود ار تنک شکر شد دهانش
که یک شکر ازان روزی ما نیست
نخواهم بست دل در وصلت ایماه
[...]
خطی مجهول دیدم در مدینه
بدانستم که آن خط آشنا نیست
بر آن خط اولین سطری نبشته
که جوزا نزد خورشید سما نیست
به جان پادشا سوگند خوردم
[...]
ستم در مذهب دولت روا نیست
که دولت با ستمگار آشنا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.