گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جلال عضد

یک لحظه درد عشق تو از دل نمی‌شود

وز دیده نقش روی تو زایل نمی‌شود

گویند پند ده دل شیدای خویش را

بسیار پند دادم و عاقل نمی‌شود

در ورطه‌ای‌ست کشتی صبرم به بحر عشق

کز غرقه‌گاه موج به ساحل نمی‌شود

هردم به حالتی دگر افتم ز دست غم

لیکن به هیچ حال غم از دل نمی‌شود

ای دل مبر امّید که بی‌رنج هیچ دست

در گردن مراد حمایل نمی‌شود

گویند سعی کن که شود کام حاصلت

من سعی می‌نمایم و حاصل نمی‌شود

صدبار اوفتاد به دام بلا جلال

خود پند می‌نگیرد و کامل نمی‌شود

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

دل رفت و آرزوی تو از دل نمی‌شود

دل پاره گشت و درد تو زائل نمی‌شود

مه می‌شود مقابل روی تو هر شبی

یک روز با رخ تو مقابل نمی‌شود

رویم زر است و بر در تو خاک می‌کنم

[...]

بابافغانی

تا دیده با رخ تو مقابل نمی شود

کام دل از جمال تتو حاصل نمی شود

هر دل بجعد سلسله مویی قرار یافت

دیوانه ی منست که عاقل نمی شود

دست تهی اگر همه تعویذ دوستیست

[...]

صائب تبریزی

هر رهروی دچار به منزل نمی‌شود

این راه قطع بی‌کشش دل نمی‌شود

زنجیر موج مانع شور محیط نیست

مجنون ما به سلسله عاقل نمی‌شود

گلگونه خجالت روح است روز حشر

[...]

فیض کاشانی

ای دل مخواه کام که حاصل نمی‌شود

حق از برای کام تو باطل نمی‌شود

لذت‌شناس نیست که از دوست غافلست

لذت کسی شناخت که غافل نمی‌شود

تا جا گرفته عشق تو در سینه یک نفس

[...]

بیدل دهلوی

موی دماغ جاه و حشم حل نمی‌شود

فغفور خاک‌گشت و سرش‌کل نمی‌شود

ما و من هوسکدهٔ اعتبار خلق

تقریر مهملی است‌که مهمل نمی‌شود

زبن گرد اعتبار مچین دستگاه ناز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه