گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جلال عضد

هر آن کس که دیده ست آن خاک پا

نیاید به چشمش دگر توتیا

رخت را به خورشید کردم مثل

بدیدم کنون از کجا تا کجا

زبویت دلم همچو گل بشکفد

چو بشکفتن گل ز باد صبا

زهی لعل تو خاتم ملک جم

رخ روشنت جام گیتی نما

کی آرم من آن زلف مشکین به چنگ

که جز نیم جانی ندارم بها

به زندان عشقت روانم اسیر

به زنجیر زلفت دلم مبتلا

مکش عاشقان را به تیغ ستم

که خون اسیران نباشد روا

دمد هم چنان بوی مهرت از آن

ز خاک جلال ار بروید گیا

 
 
 
عنصری

بفرمود تا آسنستان پگاه

بیامد بنزدیک رخشنده ماه

بدو داد فرخنده دخترش را

بگوهر بیاراست اخترش را

اسدی توسی

به کارش درون نیست چون و چرا

نپرسد از او ، او بپرسد ز ما

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از اسدی توسی
قطران تبریزی

مرا بی وفا خواند آن بی وفا

که هرگز نگوید سخن بی جفا

ز من چون رسد بی وفائی بدوست

که دشمن نبیند ز من جز وفا

ندانم صواب از خطا زین قبل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه