گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

چو در عالم تویی درمان دردم

چگونه از در تو بازگردم

غم هجران به جان من اثر کرد

نگر در آب چشم و روی زردم

گمانم بود کز وصلت خورم بر

ولی جز خون دل از تو نخوردم

نکردم جز وفا و مهربانی

بسی جور و جفا از عشق بردم

کنم عهدی که من تا زنده باشم

به گرد کوی مه رویان نگردم

حذر می کن ز دلهای پر آتش

بترش از آب چشم و آه سردم

ندیدم جز جفا و جور و خواری

به جان راه وفاداری سپردم

اگر جفتست او با ناز و عشرت

من مسکین ز خواب و خورد فردم

وفا هر چند جانا در جهان نیست

بگو غیر از وفاداری چه کردم

 
sunny dark_mode