تا جهانست به سر گرد جهان می گردم
در تکاپوی تو ای دوست به عالم فردم
عهد کردم که نگردم ز تو تا جان دارم
ور بگردم من از این عهد و وفا نامردم
وقت آنست که رحمی بکنی بر دل من
که رسیدست به غایت ز فراقت دردم
مردم از تیغ جفای تو نگارا دریاب
تا به کی نیش زنی بر جگر ما هردم
چه دهم شرح که آن یار جفاپیشه چه کرد
یا من خسته ز جورش چه جفاهای بردم
بارم اندر دل از آن سیب زنخ هست مدام
وز فراق رخ زیبای تو چون به زردم
کردم اندر سرو کارش دو جهان را چه کنم
کردم این ابلهی و کردم و با خود کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شیوهای عاطفی و احساسی درباره عشق و درد فراق صحبت میکند. او بیان میکند که تا زمانی که در دنیا زندگی میکند، در جستجوی محبوب خود است و هرگز از او فاصله نخواهد گرفت. او از عذاب و رنجی که به خاطر جدایی از محبوبش متحمل شده، سخن میگوید و از محبوب میخواهد که بر دلش رحم کند. شاعر به احساسات عمیق خود اشاره میکند و به یادآوری جفاهای محبوبش و تاثیر آنها بر زندگیاش میپردازد. در نهایت، او به وضعیت بحرانی قلب خود و عدم توانایی در تحمل این درد اشاره میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، در پی تو هستم و در تلاش برای یافتن تو ای دوست، آرزوی بهشت و جهانی بهتر را دارم.
هوش مصنوعی: من پیمان بستهام که از تو جدا نشوم تا زمانی که زندهام و اگر از این پیمان و وفا دور شوم، خود را مردی نادان و بیوفا میدانم.
هوش مصنوعی: زمان آن فرا رسیده که بر دل من رحم کنی، زیرا درد جداییات به نهایت رسیده است.
هوش مصنوعی: ای محبوب، مردم از درد و رنجی که بر اثر ستم و بیمهری تو متحمل شدهاند، آگاه باش. تا کی میخواهی با کلام تلخ و نیش زبانت بر دل ما زخم بزنی؟
هوش مصنوعی: چه بگویم از آن یار بیوفا که چه بر سر من آورد، یا من که از ناملایمات او چه سختیها تحمل کردم؟
هوش مصنوعی: دل من همیشه از زیبایی آن دختر پر است و به خاطر دوری چهره دلربای تو مانند سیب زرد شدهام.
هوش مصنوعی: در کار او، دو جهان را در نظر گرفتهام، اما چه کنم که این کار بیخود بود و خودم نیز به این کار پرداختم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش با دوست محاکات بجان میگردم
نکته را راه به هنجار زیان میگردم
غیرت عشق چنان پرده همیداشت که من
نقش اسرار زخود نیز نهان میگردم
چون جهان نزل جنان بود من از پیروزی
[...]
عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم
یا گناهیست که اول من مسکین کردم
تو که از صورت حال دل ما بیخبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
ای که پندم دهی از عشق و ملامت گویی
[...]
هیچ دانی که جهان در سر و کارت کردم
جان اگر در سر و کارت نکنم نامردم
چه نکردی ز جفا بر دل بیچاره ی من
در غم عشق تو بس خون جگرها خوردم
چه ستمها که برین خسته دل ما کردی
[...]
موج جوهر شوم از تیغ زبانت گردم
چون خط پشت لب از گرد دهانت گردم
از خجالت نتوانم به تو نزدیک شدن
چون تهیدست بر اطراف دکانت گردم
گر نشینی به چنین پای تو را بوسه زنم
[...]
پای مهد تو چه شبها که به روز آوردم
طفل بودی و تو را تازه جوانی کردم
من که یک عمر تو را از دل و جان پروردم
هان! منه داغ جدایی به دل پر دردم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.