نگار ماه روی سرو قدم
چرا گشتی چنین فارغ ز دردم
چو دل بردی ز دست ما به دستان
چرا غافل شدی از آه سردم
اگر درد دلم باور نداری
نظر کن بر رخ چون کاه زردم
خبر داری ز حال زارم ای جان
که رفت از درد هجران خواب و خوردم
نبودم در فراقت ای نگارین
بجز جانی که در پای تو کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از معشوق خود میخواهد که چرا از درد و رنج او بیخبر است، در حالی که دل او را به دست آورده است. او از احساسات خود و بیخوابی ناشی از جدایی صحبت میکند و اشاره میکند که تنها چیزی که در این جدایی برایش باقی مانده، جانش است که فدای محبوب شده است.
هوش مصنوعی: دلبر زیبا و خوشچهره، چرا با قدمهای نرم و دلانگیزت، اینقدر از غم و درد من بیخبر و بیتوجه شدی؟
هوش مصنوعی: وقتی که دل مرا از دستم بردی، چرا از درد و آه سرد من غافل شدی؟
هوش مصنوعی: اگر به درد و غم من ایمان نداری، نگاه کن به چهرهام که مانند کاهی زرد شده است.
هوش مصنوعی: ای عزیز، آیا از حال خراب من باخبری؟ که درد جدایی خواب و خوراک را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: در غیبت تو، ای زیبا، هیچ چیز دیگری نداشتم جز جانم که برای تو فدای کردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شدی رحمش به دل از روی زردم
ببخشودی برین تیمار و دردم
بر او بنشینم و صحرا نوردم
شبانگه سوی خدمت باز گردم
که چون این را اجابت مینکردم
بسی دیدم بلا و سنگ خوردم
مرا گر ز آب حیوان جرعه ریزند
چه عیب آید که در پای تو دردم
چو اطلس بر سر شاهان نشسته
نه قصب آمد که در پای تو بُر دَم
گر آهن بودم از سختی شکستم
[...]
طبیب و تجربت سودی ندارد
چو خواهد رفت جان از جسم مردم
خر مرده نخواهد خاست بر پا
اگر گوشش بگیری خواجه ور دم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.