نگار ماه روی سرو قدم
چرا گشتی چنین فارغ ز دردم
چو دل بردی ز دست ما به دستان
چرا غافل شدی از آه سردم
اگر درد دلم باور نداری
نظر کن بر رخ چون کاه زردم
خبر داری ز حال زارم ای جان
که رفت از درد هجران خواب و خوردم
نبودم در فراقت ای نگارین
بجز جانی که در پای تو کردم