دلبرا سرو قدت شکل صنوبر دارد
که تواند که دل از قامت تو بردارد
دیده ی بخت من از درد فراقت دانی
دایم از خون جگر دامن جان تر دارد
دل بیچاره ی من حلقه صفت دیده جان
ز انتظار شب وصلت همه بر در دارد
این چه فتنه ست که چشمت به جهان افکندست
وین چه شوریست که زلفین تو در سر دارد
سرو قدّت مگر از چشمه ی حیوان برخاست
کاین همه جان جهانست که در بردارد
بلبل جان من خسته به عشق رخ تو
این همه آیت عشقست که از بر دارد
می زند گل به سحر خنده و بلبل گویان
گل خوش بوی مرا بین که مگر زر دارد
شربتی آب به حلق من دلخسته چکان
که لب لعل تو سرچشمه کوثر دارد
ما نداریم به جای تو کسی در دو جهان
گرچه دلدار به جایم صد دیگر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوقهای است که با قد و قامتش، دل شاعر را به تپش درآورده است. شاعر از درد جدایی و انتظار برای وصال صحبت میکند و عواطف عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. او معشوق را به سروی زیبا تشبیه میکند که روح و جانش را به خود متصل کرده است. شاعر همچنین به قدرت چشمهای معشوق و تاثیر زلفهایش بر دل و جانش اشاره میکند. به طور کلی، این شعر پر از حسرت و عشق عمیق است و به زیبایی معشوق و تأثیر او بر زندگی شاعر میپردازد.
هوش مصنوعی: عزیزم، قد و قامت تو مثل درخت صنوبر زیبا و دلرباست. هیچ کس نمیتواند در برابر زیبایی تو دل خود را حفظ کند.
هوش مصنوعی: چشم بخت من به خاطر درد جداییات همیشه از خون جگر خیس و تر است.
هوش مصنوعی: دل ناتوان من به مانند حلقهای در انتظار شب وصال تو نشسته و همه جا در انتظار توست.
هوش مصنوعی: این چه معجزهای است که چشمانت بر جهان تاثیر گذاشته و چه هیجانی است که موهای تو در دل دارد؟
هوش مصنوعی: آیا قامت تو از چشمه حیوان سرچشمه گرفته است که این همه زیبایی و زندگی را در خود جای دادهای؟
هوش مصنوعی: بلبل دل من به خاطر عشق چهره تو خسته شده است و این همه نشانههای عشق را از حفظ دارد.
هوش مصنوعی: در بامداد زیبا، گلها با خنده شکوفا میشوند و بلبلها به آواز سرشار از شادی و عطر گلها مشغولاند. آیا میتوانید زیبایی و طراوت آنها را تماشا کنید؟ گویی این گلها به زری گرانبها میمانند.
هوش مصنوعی: آبی را به من بدهید تا از آن بنوشم، زیرا لبهای شما مانند منبع نعمت و خوشبختی و خُبَری هستند.
هوش مصنوعی: در هیچکجای جهان، هیچکس را به جای تو نداریم، هرچند که دیگران هم میتوانند دوست داشته باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع خورشید که آفاق منور دارد
مهر تو در دل و سودای تو در سر دارد
رنگ روی تو باقلام تصور ما را
خانه دل ز خیال تو مصور دارد
روز و شب در طلبت گرد زمین گردانست
[...]
تا چه سودا سر گیسوی تو در سر دارد
کز سر دوش تو سر هیچ نمی بردارد
در ازل قامت تو در دل ما بود مقیم
زان سبب صورت دل شکل صنوبر دارد
سرم از خاک درت باد پراکنده چو گرد
[...]
می خمخانهٔ ما مستی دیگر دارد
هر که آید بر ما کام دلی بردارد
رند سرمست در این بزم ملوکانهٔ ما
از سر ذوق درآید خبری گر دارد
عشق و ساقی و حریفان همه مستند ولی
[...]
نوبهارست جهان رونق دیگر دارد
باغ را شمع رخ لاله منور دارد
ز گل و سبزه چمن راست صفایی هر دم
چون ننازد نعم غیر مکرر دارد
شاخ را برده سر از ذوق شکوفه به فلک
[...]
سر سودازدگان جنگ به افسر دارد
سپر داغ از آنست که بر سر دارد
فرش ره کرده رخ زرد مرا خواری عشق
این زری نیستکه از خاک کسش بر دارد
دامنش سد سکندر بره وصل شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.