تا چه سودا سر گیسوی تو در سر دارد
کز سر دوش تو سر هیچ نمی بردارد
در ازل قامت تو در دل ما بود مقیم
زان سبب صورت دل شکل صنوبر دارد
سرم از خاک درت باد پراکنده چو گرد
گر جز این در به دو گیتی در دیگر دارد
حبذا مقدم میمون صبا در شب هجر
مجلس ما ز نسیم تو معطر دارد
کعبه و میکده را فرق به موئی نکند
هرکه در کوی مغان دین قلندر دارد
سر و زر باز که نامرد بود مرد که او
غم مال و غم جان و غم دلبر دارد
در سر خامهٔ ناصر اثر نیشکر است
زانکه در کاغذ و دفتر همه شکر دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق اشاره دارد و احساساتی عمیق و عاشقانه را به تصویر میکشد. شاعر از زیبایی و جذبهی معشوق صحبت میکند و میگوید که زیبایی او در دلش نشسته و هیچ چیز نمیتواند او را از این عشق دور کند. او از نیکی و خوشحالی ناشی از حضور محبوبش یاد میکند و تأکید میکند که در دنیای مادی، ارزشها و قداستها به عشق و ارتباطات انسانی وابستهاند. در نهایت، شاعر به آثار وجودی و حال و هوای شاعرانه خود اشاره میکند که از دلانگیزی عشق و زیبایی نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چه افکاری و آرزوهایی در مورد زیبایی و جذابیت موهای تو وجود دارد، که حتی سر و کمر کسی که به تو نگاه میکند، از زیبایی و جذابیت تو غافل میشود.
هوش مصنوعی: در آغاز، وجود تو در دل ما جای داشت و به همین دلیل، چهرهام مانند درخت صنوبر شده است.
هوش مصنوعی: سرم را از خاک درگاه تو بلند کردهام، بادها مرا چون گرد و خاک پراکنده میکنند، اگر غیر از این در، در دیگری در دو جهان وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: چه خوب است که نسیم خوشایند صبح زود، در شب جدایی ما، مجلس ما را از عطر وجود تو معطر کرده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در محلهی مغان (غیرتنگ) به دنبال خدا و حقیقت است، برایش تفاوتی ندارد که کعبه باشد یا میکده؛ او به دنبال اصل معانی و حقیقتهاست و بر او اهمیت چندانی ندارد که در چه مکانی عبادت میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که فقط به ظاهر و riches (ثروت) مینگرد، مرد واقعی نیست. کسی که ناراحتیهای مالی، جانی و عاطفی دارد، به راستی انسانی است که احساسات و دغدغههای عمیقتری دارد.
هوش مصنوعی: در نوشتار ناصر طعم نیشکر حس میشود، زیرا همه کاغذها و دفترها شیرینی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شمع خورشید که آفاق منور دارد
مهر تو در دل و سودای تو در سر دارد
رنگ روی تو باقلام تصور ما را
خانه دل ز خیال تو مصور دارد
روز و شب در طلبت گرد زمین گردانست
[...]
دلبرا سرو قدت شکل صنوبر دارد
که تواند که دل از قامت تو بردارد
دیده ی بخت من از درد فراقت دانی
دایم از خون جگر دامن جان تر دارد
دل بیچاره ی من حلقه صفت دیده جان
[...]
می خمخانهٔ ما مستی دیگر دارد
هر که آید بر ما کام دلی بردارد
رند سرمست در این بزم ملوکانهٔ ما
از سر ذوق درآید خبری گر دارد
عشق و ساقی و حریفان همه مستند ولی
[...]
نوبهارست جهان رونق دیگر دارد
باغ را شمع رخ لاله منور دارد
ز گل و سبزه چمن راست صفایی هر دم
چون ننازد نعم غیر مکرر دارد
شاخ را برده سر از ذوق شکوفه به فلک
[...]
سر سودازدگان جنگ به افسر دارد
سپر داغ از آنست که بر سر دارد
فرش ره کرده رخ زرد مرا خواری عشق
این زری نیستکه از خاک کسش بر دارد
دامنش سد سکندر بره وصل شود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.