ای خایه به دست تو اسیرم
بنمودهای از جماع سیرم
دستم نشود به تخم کَس بند
تا باد تو کرده دست گیرم
چندان نشوی تو خوب تا من
از حسرت کون و کس بمیرم
تا حضرت مستطابِ عالی
کوچک بشوید بنده پیرم
زین پس ز جِماع رخ نتابم
خوب ار نشدی، نشو به کیرم