چشم مستش دوش میدیدم به خواب
کرده بود از ناز آغاز عتاب
گفت کای مشتاق خوابت میبرد
هل یکون النوم بعدی مستطاب
شرم بادت آن همه دعوی چه بود
چشم عاشق را بود پروای خواب
هر که در هجران بیاساید دمی
جاودان از دوست ماند در حجاب
خوابم از بهر خیالت آرزوست
من عتابت را همین دارم جواب
حال ما دور از تو میدانی که چیست
حال چشم بینصیب از آفتاب
در فراقت آنچه بر ما میرود
اهل دوزخ را نباشد آن عذاب
آب حیوانی و ما در آتشیم
وه که گر بنشانی آن آتش به آب
بی تو از خوبان نیاساید همام
تشنه کی سیراب گردد از سراب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و عذاب ناشی از جدایی میپردازد. شاعر در خواب چشمان معشوق را میبیند و از ناز و عتاب او صحبت میکند. او به مرور حالات خود در دوری از معشوق و درد و رنجی که به خاطر این جدایی متحمل میشود، اشاره میکند. شاعر همچنین به تقدس خواب و آرزوی وصال میپردازد و میگوید که حالش بدون وجود معشوق، تاریک و سرد است. در نهایت، او نشان میدهد که بدون معشوق، هیچ چیز نمیتواند او را آرام کند و تشنگی روحیاش هیچگاه برطرف نمیشود.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و خوابآلود او را دیشب دیدم که از سر ناز و لوندی، شروع به سرزنش و گلهگذاری کرده بود.
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که به عشق و آرزو دچار شدهای، آیا خواب تو را در بر میگیرد؟ آیا خواب بعد از من، لذتبخش خواهد بود؟
هوش مصنوعی: شرم کن از همه آن ادعاهایت، زیرا چشم عاشق به خواب و آرامش خود اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در غم دوری و جدایی لحظهای آرام بگیرد، همیشه در پنهانی از دوستش باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: من به خاطر خیال تو خواب را آرزو میکنم و تنها پاسخی که برای سرزنشهایت دارم همین است.
هوش مصنوعی: به خوبی میدانی حال ما بدون تو چگونه است، مثل حال چشمی که از نور آفتاب محروم است.
هوش مصنوعی: در جدایی تو، آنچه بر ما میگذرد، برای اهل جهنم هم عذاب محسوب نمیشود.
هوش مصنوعی: ما به مانند موجودات زندهای هستیم که در آتش مصیبت و سختی قرار گرفتهایم و اگر این آتش را با آب فرو نشانیم، شاید وضعیت ما بهبود یابد.
هوش مصنوعی: بدون تو، هیچ یک از خوبان خوشحال نمیشوند. همام (وضعیت) تشنه چگونه میتواند از سراب سیراب گردد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان خواب است، خواب، ای پور باب
شاد چون باشی بدین آشفته خواب؟
روشنییْ چشم مرا خوش خوش ببرد
روشنیش، ای روشنائییْ چشم باب
تاب و نور از روی من میبرد ماه
[...]
آفتاب از روی تو بر دست تاب
خود ازین رویست فخر آفتاب
در سحاب از جود تو آمد اثر
زان بود خیرات عالم در سحاب
زور و تاب خسروان سهم تو بود
[...]
من عجب دارم همی از شاعران
تا چرا گویند راد است آفتاب
گرد صحرا سال و مه گردد همی
تا کجا در یابد او یک قطره آب
برخورد آن آب و آنگه میدهد
[...]
کافران را داده مهلت در عقاب
نا فرستاده به عهد او عذاب
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.