نظرها محرم رویت نبودند
به مشتاقان نموداری نمودند
چو بر آب و گل آمد عکس رویت
دری از حسن بر عالم گشودند
زگل گلهای گوناگون برآمد
که دلها از لطافت میر بودند
ز عشق هر گلی صد بلبل مست
به دستانها زبانها میگشودند
اثر نگذاشت ز ایشان غیرت عشق
تو پنداری که خود هرگز نبودند
همام افسانهگوی دوستان است
که این افسانه گفتند و شنودند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
کجا در عصر او مردم که بودند
فصاحت با شجاعت مینمودند
نشاطی نیم رغبت مینمودند
به تدریج اندک اندک میفزودند
که و مه هرکسی کان میشنودند
ز حال زن تعجب مینمودند
کلاه از فرق فرقد در ربودند
نطاق از برج جوزا برگشودند
بنات النعش و پروین لب گشودند
به نثر و نظم خود او را ستودند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.