هر کاو سر تو دارد پروای سر ندارد
مست تو تا قیامت از خود خبر ندارد
هر عاشقی که جانش بویت شنیده باشد
سر بی نسیم زلفت از خاک برندارد
تر دامن است هر کاو لافی زند ز عشقت
وان گه دو چشم خود را پیوسته تر ندارد
آنجا که حاضر آید آن شکل و آن شمایل
گر بنگرد به غیری چشمم نظر ندارد
سر تا قدم چو جانی ای آب زندگانی
کاین حسن و این لطافت هرگز بشر ندارد
سرهای عاشقانت بر خاک آستانت
چندان بود که آنجا کس رهگذر ندارد
هر یک به جست و جویی میلی کند به سویی
جانم ز منزل تو عزم سفر ندارد
وصفت چنان که باید دایم همام گوید
هر کان گهر نبخشد هر نی شکر ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق است. شاعر میگوید که هر کس که در جستجوی عشق واقعی است، باید نسبت به سرنوشت خود بیتوجه باشد و فقط در خُم عشق باقی بماند. او اشاره میکند که عاشق واقعی به بوی محبوبش حساس است و نمیتواند از عشقش فاصله بگیرد. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید میکند که زیبایی و لطافت معشوق قابل مقایسه با هیچ چیز دیگر نیست و جان عاشقان به پای او قربانی میشود. در نهایت، شاعر میگوید که هیچکس نمیتواند در این مسیر به سوی دیگری برود، زیرا عواطف و احساسات آنها به معشوق وابسته است.
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق تو سر و دل دارد، نگران زندگی خود نیست. او تا ابد در مستی عشق تو غرق است و از حال و روز خود خبر ندارد.
هوش مصنوعی: هر عاشقی که بوی محبوبش را استنشاق کرده باشد، هرگز سرش را از خاک برنمیدارد و همیشه در عشق او غرق میشود.
هوش مصنوعی: هر کس که در عشق تو به دیگران فخر میفروشد، باید بداند که همین عشق او را به شدت غمگین و متاثر کرده و نمیتواند اشکهای خود را کنترل کند.
هوش مصنوعی: در جایی که آن زیبایی و جذابیت حاضر باشد، اگر به چیز دیگری نگاه کنم، چشمانم توجهی به آن ندارند.
هوش مصنوعی: تمام وجود تو مانند جان است، ای آب حیات! این زیبایی و لطافتی که در توست، هرگز در وجود هیچ انسانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: عاشقان زیادی هستند که به درگاه تو آمدهاند و بر زمین افتادهاند، بهطوریکه در آن مکان دیگر کسی نمیتواند عبور کند.
هوش مصنوعی: هر کسی به دنبال چیزی میگردد، اما روح من از خانه تو هیچ تمایلی به سفر و دوری ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند توصیف تو را به درستی بیان کند، باید همواره در نظر داشته باشد که مانند دانهای که ارزش دارد، تو هم باارزشی و باید احساس خوبی را منتقل کنی. در غیر این صورت، مانند نیای هستی که شیرینی ندارد و نمیتواند چیزی را به دیگران انتقال دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیب دلم کند آن کز دل خبر ندارد
یا درد دل نداند یا دل مگر ندارد
پنهان شدی پری را از حسن و ناز نبود
با آفتاب رویت تاب نظر ندارد
در لاله زار عالم یکدل نمیتوان یافت
[...]
آب حیات حسنت گل برگ تر ندارد
طعم دهان تنگت تنگ شکر ندارد
ای دیده، تیز منگر در روی نازک او
کز غایت لطافت تاب نظر ندارد
در هر گذر که باشی، نتوان گذشتن از تو
[...]
با آنکه هیچ دربار غیر از خطر ندارد
عاشق چو شیشه می پروای سر ندارد
تا نغمه ای نباشد نتوان ز هوش رفتن
مسکین مسافری کو ساز سفر ندارد
دل را خراب دارم تا بستگی نه بیند
[...]
گفتم مگر ز رویت زاهد خبر ندارد
گفتا که تاب خورشید هر بی بصر ندارد
گفتم بکوی عشقت پایم بگل فرو شد
گفتا که کوچه عشق راهی بدر ندارد
گفتم سرای دل را ره کو و در کدام است
[...]
دل با غبار هستی ربط آنقدر ندارد
بار نفس دو دم بیش آیینه برندارد
فرصت به دوش عبرت بسته است محمل رنگ
کس زین بهار حیرت برگل نظر ندارد
محو جمال او را دادند همچو یاقوت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.