دلم شکست بدان زلفهای پرشکنش
که زیر هر خم زلفش صد انجمن دارد
هزار جان گرامی فدای یک نفسش
که رهگذر نفسش زان لب و دهن دارد
گرفتم از لب لعلش حکایتی گویم
نشان چگونه دهم ز آنچه در سخن دارد
بسی لطیفتر آمد ز جان ما تن او
کسی نشان ندهد کان نگار تن دارد
چو قامتش بخرامد جهانیان گویند
چرا صبا هوس سرو و نارون دارد
چو نقش او ننگارند صورتی در چین
زهی جمال که آن لعبت ختن دارد
نصیحتم بنیوشید هیچ مگذارید
که دوست آینه نزدیک خویشتن دارد
گر او در آینه عکس جمال خود بیند
ز حسن خویش چه پروای مرد و زن دارد
هزار جان به لب آمد ز آرزوی لبش
که در فریفتن دل هزار فن دارد
که دزدد از لب او بوسهای به صد حیله
ز سرو هشته فرو زلف چون رسن دارد
به خاک بوس درش راضیم که باشد دل
که با لبش هوس عشق باختن دارد
به تحفه پیش من آرید خاک پای کسی
که نسبتی به سر کوی یار من دارد
شود همام کسی کاو به عمر خویش دمی
ز خوابگاه سگان درش وطن دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل رمیده ما شکوه از وطن دارد
عقیق ما دل پرخونی از یمن دارد
یکی است آمدن و رفتن سبکروحان
شکوفه جامه احرام از کفن دارد
چو غنچه هرکه به وحدت سرای دل ره برد
[...]
به گوشه چشم سیاهت نگه به من دارد
سیاه مست ندانم دگر چه فن دارد!
به هدیه جان دهم از بهر بوسهای و هنو
درین معامله لعل لبت سخن دارد
تویی که جای به یک دل نمیکنی ورنه
[...]
نگاه خونی و مژگان تیغزن دارد
شهید او که چه ترکان صف شکن دارد
چنان شکار وفا گشته چشم غمازش
که سوی هر که نگه می کند به من دارد
به راز دار محبت چه احتیاج قسم
[...]
نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد
به راستی خیر از درد و داغ من دارد
ز روزگار خرابم کسی شود آگاه
که خار در جگر و قفل بر دهن دارد
بهحقشامغریبان نگاهدار ای زلف
[...]
دلم نظر سوی آن زلف پرشکن دارد
بلی غریب نظر جانب وطن دارد
بتی که نیست مرا غیر او دگر یاری
هزار عاشق دیگر به غیر من دارد
ز خاک بهر چه با داغ سر زند لاله
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.