گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

نه هرکه درد دیار و غم وطن دارد

به‌ راستی خیر از درد و داغ من دارد

ز روزگار خرابم کسی شود آگاه

که خار در جگر و قفل بر دهن دارد

به‌حق‌شام‌غریبان نگاهدار ای زلف

دل مراکه پریشانی از وطن دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode