گنجور

 
همام تبریزی

پاک‌چشمانند مرد روی تو

راه کژبینان نباشد سوی تو

خوش‌نویسان را نباید در قلم

هیچ نونی خوشتر از ابروی تو

ناتوان گردم ز غیرت چون نسیم

گر بجنباند نسیمی موی تو

زنده بی رویت نمانم گر مرا

هر زمان جانی نبخشد بوی تو

دوستان از تشنگی جان می‌دهند

و آب حیوان می‌رود در جوی تو

عاشقان را تا سحر باشد سماع

هرشب از بانگ سگان کوی تو

چشم خواب آلود تو خواب همام

بست آه از نرگس جادوی تو

 
 
 
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه