ای سواد زلف تو سودای من
روی تو خورشید مهرافزای من
دل میان زلفت و من رهنشین
فرق بین از جای او تا جای من
فتنه همسایگان شب تا سحر
در میان کوی تو غوغای من
از وصالت گر چه محرومم خوش است
با خیالت عشقبازیهای من
دل به پیری هم جوانی میکند
وه ز دست این دل برنای من
لایق حسن جهانگیر تو نیست
جز سخنهای جهانپیمای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نگار دلبر زیبای من
شمع شهرافروز شهرآرای من
جز برای دیدنت دیده مباد
روشنایی دیدهٔ بینای من
جان و دل کردم فدای مهر تو
[...]
کاشکی برخاستستی روز حشر
جمع گشتی باز این اجزای من
تا ببینم آل پیغمبر بکام
ورچه دوزخ بود خواهد جای من
نفس من بگرفت سر تا پای من
گر نگیری دست من ای وای من
من که فرعونم ز خلق ای وای من
زخم طاس آن ربی الاعلای من
نور مصباح دل بینای من
وز طریق اصطلاح آقای من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.