شمارهٔ ۱۶۷
ترک مه پیکر من تا که برفت از بر من
دور از ان روی ندانم که چه شد بر سر من
تاجدا گشت زمن آنکه چو جان است مرا
واله و خسته و زار است دل غم خور من
چشم من هیچ شبی خواب نگیرد ز غمش
تا به خوناب جگر تر نکند بستر من
قصه غصه من گر برسانند به دوست
بی گمان رحم کند بر دل من دلبر من
دوست از حالت من فارغ و از دوری او
به فلک می رسد از سوز جگر آذر من
دل چه باشد که ز دلدار در یغش دارند
خاصته از یار سمن بوی پری پیکر من
روز و شب ورد همام است که ناگه روزی
جان برافشانم اگر دوست در آید بر من
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف) | شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.