چون لبت از مصر کی خیزد نبات
کز نباتت میچکد آب حیات
دوستانت ز آب حیوان بینصیب
تشنگان جان داده نزدیک فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
دفع ظلمت را میان کاینات
پیش نقش رویت ایمان آورند
بتپرستان زمین سومنات
بود در خوبان نظر کردن حرام
حسنت آمد کرد محو سیئات
از کمند زلف جانآویز تو
جان ندارد هر که میجوید نجات
صبر فرمایی مرا در عاشقی
چون نمایم بر سر آتش ثبات
گر کند چشمت به درویشان نظر
مایه حسن تو را باشد زکات
زندگانی را ز سر گیرد همام
گر به خاکش بگذری بعد از وفات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای به خور مشغول دایم چون نبات
چیست نزد تو خبر زین دایرات؟
خود چنین بر شد بلند از ذات خویش
خیره خیر این نیلگون بیدر کلات؟
یا کسی دیگر مر او را بر کشید
[...]
صاحب معراج و صدر کاینات
سایهٔ حق خواجهٔ خورشید ذات
ابر بر ناید پی منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
چون لبت مصرکی خیزد نبات
کز نباتت می چکد آبِ حیات
دوستانت ز آبِ حیوان بی نصیب
تشنگان جان داده نزدیکِ فرات
صانع از روی تو شمعی برفروخت
[...]
ای دهانت، چشمه آب حیات
شمع رویت آفتاب کاینات
تا دلم از شادی وصلت نماند
از کمند غم نمی یابم نجات
گریه را مپسند هر دم تا به کی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.