برو با ما صلاح و زهد مفروش
که من پندت نخواهم کرد در گوش
ملامت آتش دل میکند تیز
به آتش کی نشیند دیگ را جوش
شما را سلسبیل و حوض کوثر
مرا آب حیات از چشمه نوش
مرا امروز با سر عشقبازیست
که در پای خیالت داشتم دوش
من خاکی که باشم کآسمان را
همیزیبد مه تابان در آغوش
اگر سر خاک پایت را بشاید
کشیدن بار باشد بر سر دوش
شکایت داشتم از دوست بسیار
چو آمد شد حکایتها فراموش
نظر کردن به رویت چون توانم
که چون بویی شنیدم رفتم از هوش
به گویایی نشد کس محرم دوست
قناعت کن به بینایی و مخروش
همام افسانه عشقش مکن فاش
زفان حال خود گوید که خاموش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی گفتگو با معشوق و بازتاب احساسات عمیق شاعر است. شاعر از زهد و صلاح دیگران فاصله میگیرد و تأکید میکند که زندگیاش با عشق معنا مییابد. او به جای راههای معمولی و سختیکشیدن، به دنبال لذت و شیرینی عشق است. همچنین نشان میدهد که مسائل واقعی زندگی و ناتوانی در بیان احساسات عمیق، باعث فراموشی شکایتها از دوستان میشود. در نهایت، شاعر به راز عشق اشاره میکند و تأکید میکند که باید در این باره سکوت کرد و به شناخت و درک خود بسنده کرد.
هوش مصنوعی: به کسی که نصیحت و رهنمودهای غیردلخواهی میدهد بگو که به راه و روش خودت ادامه بده و نگران من نباش. من نمیخواهم اظهارنظر کنم یا به تو تذکری بدهم.
هوش مصنوعی: انتقاد و ملامت باعث میشود که احساسات درون آدمی به شدت برافروخته شود، اما آیا کسی میتواند در چنین حالتی آرام بگیرد یا در برابر این هیجان مقاومت کند؟
هوش مصنوعی: شما از نعمتهای بهشتی و آبهای زلال بهرهمند هستید، اما من از چشمهای بهرهمندم که مرا جاودانه میکند.
هوش مصنوعی: امروز تحت تأثیر عشق و محبت هستم، چون دیشب در خواب به یاد تو و خیالت بودم.
هوش مصنوعی: من در مقام خاک، به قدری کوچک و سادهام که حتی آسمان هم برایم زیبا و دلنشین میشود، مانند ماه در آغوشی لطیف.
هوش مصنوعی: اگر پای تو بر روی خاک قرار گیرد، این ممکن است نشانهای باشد از اینکه بار سنگینی بر دوش خود داری.
هوش مصنوعی: از دوست خود بسیار در دل شکایت داشتم، اما وقتی او آمد، همهی آن داستانها و شکایتها فراموش شد.
هوش مصنوعی: نگاه کردن به چهرهات برایم غیرممکن است، زیرا وقتی بویی از تو به مشامم رسید، از حال رفتم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است بهطور واضح و روشن درباره عشق و رازهای دوست صحبت کند، بنابراین به آنچه میدانی اکتفا کن و از گفتوگو دربارهاش خودداری کن.
هوش مصنوعی: برای گفتن داستان عشق همام، زبانت را بسته نگهدار؛ چرا که حال او خود را بیان میکند، پس خاموش باش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بود زودا، که آیی نیک خاموش
چو مرغابی زنی در آب پاغوش
چو شاهِ روم بود آن رویِ نیکوش؛
دو زلفش پیشِ او چون دو سیهپوش.
چه رسمست آن نهادن زلف بر دوش
نمودن روز را در زیر شبپوش
گه از بادام کردن جعبهٔ نیش
گه از یاقوت کردن چشمهٔ نوش
برآوردن برای فتنهٔ خلق
[...]
خداوندا زدوران زمانه
دلم از غصه چون دیگ است در جوش
همی سوزد جهان هر ساعتم دل
همی مالد فلک هر لحظه ام گوش
دراین فکرت چگونه خوش بود دل
[...]
چو زخمه راندی از کین سیاوش
پر از خون سیاوشان شدی گوش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.