کارم از دست شد و دل ز غمت زار افتاد
فکر دل کن، که مرا دست و دل از کار افتاد
بهتر آنست که چون گل نشوی همدم خار
چند روزی که گل حسن تو بی خار افتاد
میرود خون دل از دیده، ولی دل چه کند؟
که مرا این همه از دیده خونبار افتاد
تا ابد پشت بدیوار سلامت ننهد
دردمندی که در آن سایه دیوار افتاد
گر براه غمت افتاد هلالی غم نیست
در ره عشق ازین واقعه بسیار افتاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و درد ناشی از عشق و جدایی صحبت میکند. او احساس میکند که کار و دلش تحت تأثیر این غم های عاطفی قرار گرفته و به نوعی از زندگی بازمانده است. شاعر اشاره میکند که بهتر است انسان در میانه مشکلات و رنجها به مانند گل که در مجاورت خار است، نباشد. او همچنین به درد و رنجهای ناشی از این جدایی اشاره میکند و میگوید که این احساسات نه تنها او را آزار میدهند بلکه چشمانش را نیز پر از اشک کرده است. نهایتاً، شاعر به این نکته میرسد که در مسیر عشق، تجربههای تلخی وجود دارد که برای همه پیش میآید.
هوش مصنوعی: کار من به هم ریخته و دل من از غم تو بسیار ناراحت شده است. به فکر دل خودت باش، چون من دیگر نه توان دارم و نه حوصله.
هوش مصنوعی: بهتر است که مانند گل نباشی که برای مدت کوتاهی با خارها زندگی کنی، چون گل زیبایی تو بدون خار نمیماند.
هوش مصنوعی: دل انسان با تمام درد و غمها، همچنان در حال تیرگی و کدورت است، اما چه میتواند بکند وقتی که این همه اشک و غم در چشمش جمع شده است؟
هوش مصنوعی: دردمندی که زیر سایه دیوار قرار میگیرد، هرگز نمیتواند در امان باشد و تا پایان عمرش از بیماری و مشکلات رنج خواهد برد.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر غم تو، هلالی (ماه) افتاده باشد، نگران نباش؛ در عشق، از این نوع اتفاقها زیاد پیش میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس نداند که مرا با که سر وکار افتاد
گر چه در عشق چنین واقعه بسیار افتاد
غرّه بودم به شکیبایی و خود بینی عقل
برق عشق آمد و در خرمن پندار افتاد
شوق غالب شد و وجدم به خرابات کشید
[...]
دل سودازده در طره دلدار افتاد
گل بچینید که دیوانه به بازار افتاد
همچو مفلس که فتد راه به گنجش ناگاه
بوسه را راه به کنج دهن یار افتاد
هر تنک حوصله ره یافت در آن خلوت خاص
[...]
راز ما خلوتیان بر سر بازار افتاد
پرده بگشا ز در خانه که دیوار افتاد
یار در خلوت ما بود بسد پرده نهان
پرده برداشت چواز خانه ببازار افتاد
آن خرامیدن دلجوی نگر بر لب جوی
[...]
آن نه مست است که می خورد و ببازار افتاد
مست آن بود که در خانه خمار افتاد
دل چُو فانوسِ خیال ، از اثرِ شعله ی شمع،
بسکه بر دور تو گردید زرفتار افتاد
شاهد حسن تو در پرده نهان بود هنوز
[...]
ناگهان صاعقه ای در صف گلزار افتاد
کز درخشنده آن لرزه به دیوار افتاد
آب جوی از جریان باد ز رفتار افتاد
شاخ سرو از حرکت مرغ ز گفتار افتاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.