گنجور

 
هلالی جغتایی

سایه ای کز قد و بالای تو بر ما افتد

به ز نوریست که از عالم بالا افتد

هر کجا دیده بر آن قامت رعنا افتد

رود از دست دل زار و همه جا افتد

هر که در کوی تو روزی بهوس پای نهاد

عاقبت هم بسر کوی تو از پا افتد

آنکه افتد سر ما در گذر او همه روز

کاش! روی گذر او بسر ما افتد

افتد از گریه تن زار هلالی هر سو

همچو خاشاک ضعیفی که بدریا افتد