دم آخر، که مرا عمر به سر میآید
گر تو آیی به سرم، عمر دگر میآید
گر نگریم جگر از درد تو خون میبندد
ور بگریم ز درون خون جگر میآید
منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک
هردم از دامن من تا به کمر میآید
چون کنم از تو فراموش؟ که روزی صد بار
جلوه حسن تو در پیش نظر میآید
در قفای سپر سینه به جان است دلم
که چرا تیر تو اول به سپر میآید؟
سبزهٔ نورُسته بود خوب ولی خوبتر است
سبزهٔ خط تو، هرچند که برمیآید
شب ز فریاد هلالی سگت افغان برداشت
کین چه غوغاست که شب تا به سحر میآید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق عشق و درد ناشی از فراق است. شاعر میگوید که در لحظات پایانی عمرش، اگر معشوق بیاید، زندگی دوبارهای خواهد یافت. او از دلخوشیها و دردهای ناشی از عشق سخن میگوید و بیان میکند که چگونه یاد معشوق همواره در ذهنش نقش بسته و او را رنج میدهد. شاعر همچنین به تصویر زیبای معشوق اشاره میکند و میگوید که هرگز نمیتواند او را فراموش کند، چرا که زیباییهای او مدام در نظرش میآید. در نهایت، او به غم و درد درونش و صداهای ناشی از عشق و فقدان اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در لحظات پایانی عمرم، اگر تو پیش من بیایی، گویی زندگی دوبارهای آغاز میشود.
هوش مصنوعی: اگر به تو فکر کنم، از دردت قلبم خون میشود و اگر اشکم بریزد، از درونم مثل خون جاری میشود.
هوش مصنوعی: من مانند کوه غم و اندوه هستم، هر لحظه اشکهای بریدهام از دامنم در حال ریخته شدن تا به کمر میرسد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم تو را فراموش کنم؟ زیرا روزی صد بار زیبایی تو در چشمم ظاهر میشود.
هوش مصنوعی: دل من در برابر تیرهای تو مانند سپری است که در پشت آن پنهان شدهام. ولی چرا تیر تو ابتدا به سپر میخورد و به من نمیرسد؟
هوش مصنوعی: سبزهای که به نور رشد کرده زیباست، اما زیبایی سبزهای که خط تو را به تصویر میکشد از آن نیز بیشتر است، هرچند که ممکن است کمی نامنظم باشد.
هوش مصنوعی: در شب، صدای فریاد هلالی باعث شده است که سگها به وحشت بیفتند و صدای آنها به گوش میرسد. این هیاهو چقدر عجیب است که شب تا صبح ادامه دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازم از دیده در بار گهر میآید
لعلفام است مگر خون جگر میآید
تیر مژگان که زند ترک کمان ابروی من
پیش پیکان وِیَم سینه سپر میآید
هر زمانی که تصور کنم آن روی چو مه
[...]
به کف شعله اگر نقد شرر میآید
دل رم کرده ما هم ز سفر میآید
دست پیچیدن و دل بردن و پنهان گشتن
هرچه میگویی از آن موی کمر میآید
چرخ را آه شرربار من از جا برداشت
[...]
اربعین آمد و اشکم ز بصر میآید
گوئیا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر میآید
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
[...]
خبر مقدم علی اصغر ز سفر می آید
لوحش الله که به همراه پدر می آید
آن چه شعله است کزان راهگذار میآید
یا چه برقیست که دایم بهنظر میآید
ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان
مژده آب حیاتش ز اثر میآید
زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.