به کف شعله اگر نقد شرر میآید
دل رم کرده ما هم ز سفر میآید
دست پیچیدن و دل بردن و پنهان گشتن
هرچه میگویی از آن موی کمر میآید
چرخ را آه شرربار من از جا برداشت
دیگ کمحوصلگان زود به سر میآید
هست تا بر فلک از اختر سیار اثر
سنگ بر شیشه ارباب هنر میآید
ای خوشا عالم امید و برومندی او
نخل این باغ به یک روز به بر میآید
این نه دریاست، که از کاوش این سنگدلان
اشک تلخی است که از چشم گهر میآید
لاله دارد خبر از برق سکبسیر بهار
که نفس سوخته از خاک بدر میآید
صائب از سیر گلستان سخن میآیم
گل خورشید مرا کی به نظر میآید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف احساسات و اندیشههای عاشقانه و زیباییهای زندگی میپردازد. شاعر از تجربههای عشق و جدایی صحبت میکند و از دلتنگی دلشکستهای که در پی سفر و دوری به سر میآید. او همچنین به تأثیر عشق بر دل و زندگی اشاره دارد و از امید به آینده و زیباییهای جهان سخن میگوید. به طور کلی، این شعر حس عمیق عاشقانه و تأملات درباره عشق، جدایی و امید را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگر آتش در دستان کسی زبانه میکشد و جرقههایی از آن به خارج پرتاب میشود، دل شجاع ما هم از سفر به سوی مبدأ خود برمیگردد.
هوش مصنوعی: دست زدن و دلبری کردن و پنهان شدن، همه اینها نشانههایی است که از موهای کمر او حکایت میکند.
هوش مصنوعی: زندگی گاهی با مشکلات و سختیهایی روبرو میشود که ما را از مسیرمان منحرف میکند. در این حال، افرادی که صبر و حوصله کمتری دارند، سریعتر از بقیه خسته و ناامید میشوند.
هوش مصنوعی: اثر سنگ بر شیشه نشاندهندهی تأثیر و نشانههایی است که از اشیا و رخدادها بر هنر و خلاقیت مینشاند. این تأثیرات از بالای زمین تا دوردستها نیز قابل مشاهده است و به نوعی به ما یادآوری میکند که هر چیزی میتواند بر آثار هنری تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: چه خوب است دنیایی که پر از امید و جوانمردی باشد. مانند درخت نخیلی که در این باغ تنها در یک روز میوه میدهد.
هوش مصنوعی: اینجا چیزی جز دریا نیست، بلکه اشکی تلخ است که از دل سنگدلها به چشم گوهر میریزد.
هوش مصنوعی: گل لاله نشانهای از آمدن بهار است و خبر از این میدهد که روحی که در خاک بود، اکنون از آن خارج میشود.
هوش مصنوعی: من از گشت و گذار در گلستان به صحبت میآیم. آیا روزی خواهد رسید که گل خورشید را ببینم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازم از دیده در بار گهر میآید
لعلفام است مگر خون جگر میآید
تیر مژگان که زند ترک کمان ابروی من
پیش پیکان وِیَم سینه سپر میآید
هر زمانی که تصور کنم آن روی چو مه
[...]
دم آخر، که مرا عمر به سر میآید
گر تو آیی به سرم، عمر دگر میآید
گر نگریم جگر از درد تو خون میبندد
ور بگریم ز درون خون جگر میآید
منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک
[...]
سخنی کز دهن تنگ تو برمیآید
راز غیب است که از پرده به در میآید
از گلستان در و دیوار و ز آیینه قفاست
آنچه از حسن تو ما را به نظر میآید
آمد کار من و رشته تسبیح یکی است
[...]
اربعین آمد و اشکم ز بصر میآید
گوئیا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر میآید
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
[...]
خبر مقدم علی اصغر ز سفر می آید
لوحش الله که به همراه پدر می آید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.