دم آخر، که مرا عمر به سر میآید
گر تو آیی به سرم، عمر دگر میآید
گر نگریم جگر از درد تو خون میبندد
ور بگریم ز درون خون جگر میآید
منم آن کوه غم و درد، که سیلاب سرشک
هردم از دامن من تا به کمر میآید
چون کنم از تو فراموش؟ که روزی صد بار
جلوه حسن تو در پیش نظر میآید
در قفای سپر سینه به جان است دلم
که چرا تیر تو اول به سپر میآید؟
سبزهٔ نورُسته بود خوب ولی خوبتر است
سبزهٔ خط تو، هرچند که برمیآید
شب ز فریاد هلالی سگت افغان برداشت
کین چه غوغاست که شب تا به سحر میآید؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بازم از دیده در بار گهر میآید
لعلفام است مگر خون جگر میآید
تیر مژگان که زند ترک کمان ابروی من
پیش پیکان وِیَم سینه سپر میآید
هر زمانی که تصور کنم آن روی چو مه
[...]
به کف شعله اگر نقد شرر میآید
دل رم کرده ما هم ز سفر میآید
دست پیچیدن و دل بردن و پنهان گشتن
هرچه میگویی از آن موی کمر میآید
چرخ را آه شرربار من از جا برداشت
[...]
اربعین آمد و اشکم ز بصر میآید
گوئیا زینب محزون ز سفر میآید
باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست
کز اسیران ره شام خبر میآید
جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا
[...]
خبر مقدم علی اصغر ز سفر می آید
لوحش الله که به همراه پدر می آید
آن چه شعله است کزان راهگذار میآید
یا چه برقیست که دایم بهنظر میآید
ظلماتیست جهانگیرکه چون سیل روان
مژده آب حیاتش ز اثر میآید
زادهٔ فکر من است این که پس از چندین قرن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.