گنجور

 
حزین لاهیجی

بخش ۱ - مختصری از کتاب مثنوی مسمی به خرابات: ثناهاست پیر خرابات را

بخش ۲ - در گشایش این نامه نامی و درج گرامی گوید: مغنی نوایی بیا ساز کن

بخش ۳ - در صفت دنیای ناپایدار که قبله کج نظران و دام فریب بی خبران است و مذمت اهل آن گوید: شنیدم ز مخمور میخانه ای

بخش ۴ - در تحسر فرقت رفتگان و تذکر حال گذشتگان گوید: کجا رفت آیین مردان حق؟

بخش ۵ - در سماع سخن از شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی و تأثیر آن نغمه پردازی: سراینده ای دوش وقت سحر

بخش ۶ - ذکر تلقین ارشادمآب استادی نور الله مضجعه: مرا داد روشن روانی سبق

بخش ۷ - در خطاب پادشاه که صلاح وی صلاح این کارگاه و فسادش تباهی نظام انام است گوید: الا ای جهاندار فرخنده خوی

بخش ۸ - حکایت در محافظت حال و مراقبت مآل: یکی بار دل در گل افتاده ای

بخش ۹ - حکایت در توسلی کلی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا: سفر پیشم آمد شبی فصل دی

بخش ۱۰ - حکایت درآیین فتوت و شیوه مروت: شنیدم که عیسی علیه السلام

بخش ۱۱ - مکالمه شیخ الرئیس با کناس در قناعت و ترک تحمل منت از ناس در مذمت طمع و زشتی آن گوید: شبی سر برآوردم از جیب خویش

بخش ۱۲ - بی ارزشی دنیا و مثال اهل دنیا: یکی طفل نادان ز خیره سری

بخش ۱۳ - شرمندگی از ستایشگران: شنیدم که صاحبدلی پاک دلق

بخش ۱۴ - در ستایش آزادگی و ذم طمع: یکی مرد دانا دل هوشیار

بخش ۱۵ - حکایت سیرت بهرام با عدل و داد در شفقت و انصاف با عباد: شنیدم که در عهد بهرام گور

بخش ۱۶ - حکایت از تاریخ دهقان در صعوبت صحبت احمقان: رقم کرده با نوک کلک دبیر

بخش ۱۷ - در نوائب زمان و معاتبه سفلگان گوید: به عهدی که طبعم نوا ساز بود

بخش ۱۸ - حکایت از واردات خویش: فتادم شبی در بیابان حی

بخش ۱۹ - حکایت در مکافات درست کرداران و مجازات نیکوکاران: شنیدستم از راوی باستان

بخش ۲۰ - حکایت در تحذیر از انس به زخارف کودک فریب: شنیدم که یحیی بن برمک پگاه

بخش ۲۱ - در فصل خطاب و خاتمه کتاب گوید: حزین از سخن سنجی بی حضور