از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما
افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما
خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم
شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
ما گر فسرده ایم صبا را چه می شود؟
ره گم نکرده بوی گلی، تا دماغ ما
دستش به داغ عشق، همان دور از آتش است
پروانه ای که خویش نزد بر چراغ ما
داغ دلم چو لاله پر از خون بود حزین
یا رب مباد خالی ازین می ایاغ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و متناقض شاعر در مواجهه با عشق و دردهای درونیاش میپردازد. شاعر از زیبایی و لطافت مژههای معشوقهاش سخن میگوید که به روح و روان او تأثیر گذاشته و سایهای بر باغ دلش انداخته است. او نیز به تلخی دشنامها و عشق شکستخوردهاش اشاره میکند. در این حال، او به صبایی (نسیم) اشاره میکند که افتادگی و بیحالیاش را تغییر نمیدهد، و از داغ عشق و غم درونش سخن میگوید، تا جایی که دلش همچون لالهای خونین شده است. نهایتاً از خداوند میخواهد که دلش از این تیرگی و داغ عشق خالی نماند.
هوش مصنوعی: به خاطر بارش باران از مژههای باران، بینی ما تر شد و سایهٔ رگ مانند ابری بر باغ ما افتاد.
هوش مصنوعی: ما از تلخی و دشنامها به خودخواهی دچار شده بودیم، ولی با لبخندی شیرین و نمکی، بر زخم دلمان مرهم گذاشته شد.
هوش مصنوعی: اگر ما در حالت افسردگی و بیحالی به سر میبریم، به چه دلیل باد صبا باید نگران ما باشد؟ بوی گل که به مشام ما میرسد، نشان از راهیابی ما به زیباییهاست.
هوش مصنوعی: دست او به عشق، مانند پروانهای است که از آتش دور مانده، در حالی که به نور چراغ ما نزدیک شده است.
هوش مصنوعی: درد و رنج دل من همچون لالهای است که پر از خون شده و ای خدا، ای کاش دل من هرگز از این شراب محبت خالی نماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا روز حشر کم نشود سوز داغ ما
هرگز بیمن عشق نمیرد چراغ ما
مست فراغتیم باقبال می فروش
خلوت نشین بخواب نه بیند فراغ ما
پرورده هوای گلستان آن گلیم
[...]
آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما
فانوس گردباد شود بر چراغ ما
چون خون مرده در گل سرخش نشاط نیست
گویا که ریخت ماتمیی رنگ باغ ما
ماییم و داغی از جگر گل فگارتر
[...]
بیحرز شعله نگذرد از پیش داغ ما
پروانه احتراز کند از چراغ ما
چون دیده دور شد از تو رنگ نگه پرید
تا رنگ میرسید شکست ایاغ ما
یک روزه عیش ما نشود محنت دو کون
[...]
افروخت از تبسم مینا ایاغ ما
تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما
تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم
از آستین رهی ست به سوی دماغ ما
ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار
[...]
باران سنگ فتنه اگر دیرتررسد
از خود چو لاله رخنه برآرد ایاغ ما
نخل از چه ره بلند شود، گل کجا دمد
چون باغ کاغذین، دو وجب نیست باغ ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.