نبود عجب که از دل ما شور شد بلند
جایی که دود حوصلهٔ طور شد بلند
شد موج زن ز جلوهٔ او سیل فتنه ای
گرد خرابی از دل معمور شد بلند
هرگز نبود عمر فراق این قدر دراز
از یاد زلف او شب دیجور شد بلند
کوته کند فسانهٔ گلبانگ عندلیب
هر جا حدیث آن رخ مستور شد بلند
یک چند راز عشق ز خامان نهفته بود
باز این ترانه از لب منصور شد بلند
یا رب که دید سرو سهی پیکر تو را
کآوازه اش چو مصرع مشهور شد بلند؟
بانگ دراست قافله درد را حزین
هر ناله ای که از دل رنجور شد بلند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شدت احساسات و شور درونی خود سخن میگوید. او بیان میکند که دلش به شدت تحت تأثیر جمال محبوب قرار گرفته و این عشق و احساسات به تب و تاب افتاده است. فراق و جدایی از محبوب را بسیار طولانی و دردناک توصیف میکند و یادآوری میکند که هر جا یاد محبوب بیفتد، درد و anguish را به همراه دارد. شاعر از جذابیت و زیبایی محبوب سخن میگوید و آن را به آواز خوش پرندهای تشبیه میکند. او همچنین به رازهای عشق و جاذبههای آن اشاره میکند و در نهایت از فریادهای درونی و درد دل میگوید. به طور کلی، این شعر بیانگر عواطف عمیق و پیچیده ناشی از عشق و فراق است.
هوش مصنوعی: عجب نیست که از دل ما احساسات شدید و بلندی سر زد، جایی که صبر و تحمل ما به اندازهای رسید که دیگر نمیتوانستیم ادامه دهیم.
هوش مصنوعی: موجی به خاطر زیبایی او به راه افتاد و در نتیجه، فتنهای ایجاد شد که دل آباد را به ویرانی کشاند.
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر نداشتم که فاصله و دوری از او اینقدر طولانی باشد، که یاد زلف او باعث شده شبهای تار و تیره، طولانی و بیپایان به نظر برسند.
هوش مصنوعی: در هر مکانی که سخن از آن چهره زیبا و پنهان به میان آید، نغمهٔ خوش بلبل کوتاه و مختصر میشود.
هوش مصنوعی: مدتی است که عشق و رازهای آن در دل خاموش و پنهان مانده بود، اما حالا این دلنشینترین ترانه از زبان منصور به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، چه کسی را دید که مانند تو، با قامت بلند و زیبا همچون سرو، در جهان شناخته شده است؟ صدای او به اندازه یک شاعر معروف در گوشها پیچیده است.
هوش مصنوعی: صدای قافله درد به روشنی شنیده میشود و هر نالهای که از دل رنجور برمیخیزد، به شکلی واضح و بلند بیان میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماتم نشست و کوکبه ی سور شد بلند
صد نیزه در حوالی ما نور شد بلند
گلبانک میفروش بدردی کشان رسید
پنداشتی که زمزمه ی صور شد بلند
تا روی بسته بود دم خلق بسته بود
[...]
بعد از فنا ز هستی ما شور شد بلند
از چوب دار رایت منصور شد بلند
نتوان به خاک خون مرا پایمال کرد
شور قیامت زلب گور شد بلند
در دور خط دهان توشیرین کلام شد
[...]
آمد دی و ز میکده ها شور شد بلند
شب های عیش چون مژه ی حور شد بلند
ساقی گشود تا سر خم را، چو لاله زار
چندین هزار کاسه ی مخمور شد بلند
هر ناخنی که مطرب مجلسی به تار زد
[...]
آهم سحر چو از دل رنجور شد بلند
تا جیب آسمان ز زمین نور شد بلند
آسان مگیر نالة زار مرا به گوش
کاین دود دل ز سینه به صد زور شد بلند
در زیر پرده نشتر صد درد میخورد
[...]
تا ناله از لب من مخمور شد بلند
از شیشه ها نوای دم صور شد بلند
امشب ز من ترانه مقصود شد بلند
کیفیتم ز باده انگور شد بلند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.