خوش آنکه، دلم در شکن زلف تو جا داشت
بخت سیهم، خاصیت بال هما داشت
گر عشق ندادی به غمش نقد دو عالم
در مصر وفا، یوسف ما را که بها داشت؟
می ربخت به بر، طرّهء آهم، همه سنبل
دل بس که هوای سر آن زلف دو تا داشت
از رنگ تو صحرا ورق لاله به خون شست
وز بوی تو،گل خرقهٔ صدپاره قبا داشت
جز گوهر مهر تو درین هفت صدف نیست
مه را خم ابروی تو انگشت نما داشت
در جیب چمن سنبل و در دشت ختن مشک
در هر طرفی زلف تو صد غالیهسا داشت
سِحر از نگه، از غمزه فسون، عشوه ز نیرنگ
چشم تو چه گوییم که در پرده چها داشت؟
خجلت نگهم سوخت که بی پرده درآمد
حسنی که نقابش دو جهان روی نما داشت
تا سوخت مرا یار، شد افسرده بساطش
آتشکدهٔ شمع، به پروانه صفا داشت
می رفت چو شمعش، ز گریبان به سر آتش
تیرت مگر امشب سر دلجویی ما داشت
از خانهٔ زنجیر نمی خاست صدایی
این سلسله را شور حزین تو به پا داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این قطعه، احساس عشق و دلبستگی عمیق خود به معشوق را بیان میکند. او از زیباییها و جذابیتهای معشوق سخن میگوید و به خواص خاص بخت و قدرت عشق اشاره میکند. شاعر نسبت به غمهای ناشی از جدایی عاشقانهاش پرداخته و زیباییهای معشوق را با تصاویری شاعرانه توصیف میکند، از جمله زلفهایش که بر دلش تاثیر میگذارد و چشمهایش که مانند جادوگری برایش جذاب است. همچنین به قدرت عشق و احساسی که این روابط به همراه دارد، اشاره میکند و در نهایت به سوختن دل خود از این عشق و جدایی میپردازد.
هوش مصنوعی: خوشا آنکه قلب من در پیچ و خم زلف تو قرار داشت، شانس من هم مانند بالهای یک پرنده خاص و منحصر به فرد بود.
هوش مصنوعی: اگر در عشق خود به او نپرداختهای و دلت را به دردش نسپردی، پس در راه وفا و صداقت، چه ارزشی برای یوسف ما که بها و قیمت و منزلتی دارد، قائل خواهی شد؟
هوش مصنوعی: او با زلفهای دو طرفهاش، تمام زیباییها و دلرباییها را به خود جذب کرده است. احساسات عمیق من به خاطر زیبایی و جذابیت او به اوج رسیده است.
هوش مصنوعی: از زیبایی تو، صحرا به خاطر لالهها رنگین و غرق در خون شده است و بوی تو تا حدی قوی است که لباسهای پاره و کهنه، بویی معطر و خوش دارند.
هوش مصنوعی: در این دنیا چیز با ارزشی جز محبت تو وجود ندارد و آن ماهی که اشاره به زیبایی تو دارد، تنها با خم ابروی تو مشخص میشود.
هوش مصنوعی: در جیب چمن گل سنبل و در دشت ختن مشک وجود دارد و در هر طرف زلفهای تو بوی خوش و عطرهای دلانگیز پخش شده است.
هوش مصنوعی: نگاه و غمزهی تو جادو و فریبی است که نمیتوان دربارهاش صحبت کرد، زیرا اسرار زیادی در پس پردهاش نهفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر شرمساری، چشمانم سوزان شد که زیباییای بیپرده و عریان به میدان آمد که نقابش زیباییها و جلوههای دو جهان را داشت.
هوش مصنوعی: وقتی که معشوق مرا رنجید و دلم را سوزاند، حال و هوای او هم به شدت غمگین شد. آتشکدهٔ وجودش که شمعی روشن بود، حالا به اندازهٔ پروانهای زیبا و آرامشبخش شده است.
هوش مصنوعی: او مانند شمعی که در حال سوختن است، از گریبانش به سمت آتش تیر تو رفت، اما شاید امشب دلی برای آرامش ما داشت.
هوش مصنوعی: صدایی از خانهٔ زنجیر برنخاست، اما این تو بودی که با شور غمانگیز خود، همه چیز را به حرکت درآوردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت
از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت
اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند
دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت
دیوار ترا من حله خار نخواهم
[...]
از عکس خود آن آینه رو بس که حیا داشت
در خلوت آیینه همان رو به قفا داشت
چون معنی بیگانه که وحشت کند از لفظ
همخانه دل بود و ز دل خانه جدا داشت
از بی ثمری سبز درین باغچه ماندم
[...]
در طینتم از بس که رگ و ریشه، وفا داشت
خاکم چه بهاران و چه دی، مهر گیا داشت
در مرگ من آن زلف چرا موی نژولید؟
یک دلشده از سلسلهٔ اهل وفا داشت
غیر از دل ما کز سر کونین گذشته ست
[...]
آن شاه که گاهی نظری سوی گدا داشت
یارب ز سرم سایهٔ لطفش ز چه وا داشت
زان روز طرب یاد که از غنچه دهانی
پیغام بدل سوختهٔ باد صبا داشت
آراست چو فرّاش قضا بزم تنعّم
[...]
غم نیست که با اهل جفا مهر و وفا داشت
با اهل وفا از چه دگر جور و جفا داشت
از کوی تو آن روز که دل بار سفر بست
در هر قدمی دیده حسرت بقفا داشت
همچشمی چشمان سیاه تو نمی کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.