گنجور

 
حکیم سبزواری

آن شاه که گاهی نظری سوی گدا داشت

یارب ز سرم سایهٔ لطفش ز چه وا داشت

زان روز طرب یاد که از غنچه دهانی

پیغام بدل سوختهٔ باد صبا داشت

آراست چو فرّاش قضا بزم تنعّم

از خوان طرب خون جگر قسمت ما داشت

روزی که زدندی همگی ساغر عشرت

ساقی ازل بهرهٔ ما جام بلا داشت

یکجا غم یاران وز یکسو غم دوران

ای بخت ندانم سر شوریده چها داشت

بی پا وسرانت همه سرخیل جهانند

عشق تو همانا اثر بال هما داشت

یاقوت سرشکم برهت خون شده دل بود

تازه زندت آب همین دیده به جا داشت

چون نیستمی در خور دیدار تو ای کاش

ره بود به آنم که رهی سوی شما داشت

هر تیر نگه جسته ز شست تو نشسته

در دل مگر آن خاصیت تیر قضا داشت

راندی ز در خویش چو اسرار حزین را

میرفت و بحسرت نگهی سوی قفا داشت

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

تقدیر که یک چند مرا از تو جدا داشت

از جان گله دارم که مرا زنده چرا داشت

اندوه جدایی ز کسی پرس که یک چند

دور فلک از صبحت یارانش جدا داشت

دیوار ترا من حله خار نخواهم

[...]

صائب تبریزی

از عکس خود آن آینه رو بس که حیا داشت

در خلوت آیینه همان رو به قفا داشت

چون معنی بیگانه که وحشت کند از لفظ

همخانه دل بود و ز دل خانه جدا داشت

از بی ثمری سبز درین باغچه ماندم

[...]

حزین لاهیجی

در طینتم از بس که رگ و ریشه، وفا داشت

خاکم چه بهاران و چه دی، مهر گیا داشت

در مرگ من آن زلف چرا موی نژولید؟

یک دلشده از سلسلهٔ اهل وفا داشت

غیر از دل ما کز سر کونین گذشته ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
فرخی یزدی

غم نیست که با اهل جفا مهر و وفا داشت

با اهل وفا از چه دگر جور و جفا داشت

از کوی تو آن روز که دل بار سفر بست

در هر قدمی دیده حسرت بقفا داشت

همچشمی چشمان سیاه تو نمی کرد

[...]

میرزاده عشقی

این مجلس چارم، چه بگویم که چها داشت

(سلطان علما) داشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه