گنجور

حاشیه‌ها

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۱۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

درنظر اول شایدمعنی این رباعی غریب بنظرآید ولطیفه حساب شود ولی معنی خوب ودرستی داردمقصود رباعی اینکه بعضی ها در باره دین اندیشه میکنند که چیزی سر در بیاورند و بعضی دیگر به یقین رسیده اند اما یقین آنها برظن وگمان استوار است (نه ادراک حقیقت ) وبیم میرود که هیچکدام در مسیر نباشند
بدنیست دراینجاگفته شود که تفکرات روزمره ما اغلب یا صددرصد در مسیر میل وگریز ازموانع و مکنونات دل است که گریز از خود محسوب میشود زمانی که هیچ حب وبغض ومیلی درکارنباشد و فقط تحقیق مطرح باشد وزمانیکه مثلا عظمت آسمان ما را به تامل وحیرت وامیدارد تفکر وصف دیگری پیذا میکند واین وضع کمتر پیش میآید تفکرات نفسانی نه تنها مفید نیستند بلکه مضرهم واقع میشوند وبرای همین گفته شده هنگام نماز هر فکری باید متوقف شود تا راه برای حضور قلب باز گردد
در مورد یقین برمبنای گمان که گاه خیلی جدیست باید گفت که کم ارزش یا بی ارزش ویا مواقعی منفی است یقین حقیقی چیز دیگریست که خیلی به ندرت حاصل میشودولی به نسبت وجود دارد توضیح آنکه
یک کودک نابالغ شاید در اثر تلقین به آخرت یقین داشته باشد ولی این با یقین سالکان واقعی فرق دارد
از قرآن کریم چنین برداشت میشود که ظن وگمان کسی را کفایت نمیکند(ان الظن لا یغنی من الحق شیئا)وبرداشت میشود که اکثر مردم از ظن وگمان پیروی میکنند(ومایتبع اکثرهم الا ظنا)
مطلب را خلاصه کنیم در اینکه تفکر ویقین دو وجهی است همچنانکه عشق دو وجهی است درمورد یقین خودش گفته یقین از روی گمان وابهامی ندارد وباید گفت تفکرنیزدر اینجا برمبنای گمان وپندار است توجه به دووجهی بودن شماری از حالات وصفات انسان بسیاری از سؤ تفاهمات را از بین میبرد(در بعضی مجموعه رباعیات خیام این رباعی دیده نشد ولی متناسب مشرب اوست)

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - آغاز کتاب:

در بیت پنجم منظور از «بینندگان» دو چشم است. یعنی خداوند را با دوچشم نمی توان دید و چشمان خود را مرنجان.

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:

از رباعی بالا چیزی جز همانکه میگوید بر نمیاید :) "جام می را از کف منه". البته خیام برای کسانی که سعی در روده درازی برای تفسیر نادرست از شعرهای چون روز روشن او میکنند یک پاسخ کوتاه دارد:
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند به روز (/ برون)
گفتند فسانه ای و در خواب شدند

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:

ناشناس گرامی: شما شعر را به درستی تصحیح کردید، اما به نادرستی تفسیر :)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

شجاعتی میخواهد مقایسه قران با پیاله شراب و گفتن اینکه پیاله برتر است زیرا که نقش پیاله (آیت) را مدام و در همه جا میخوانند. برخلاف قرآن که گه گاه خوانده میشود :)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۷:

خیام خوشکمغزان را با گفته های خودشان به سخره میگیرد :)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:

ناشناس، کاملن درست میگویید: می "عقل" را زایل میکند. اما عقل چیست؟ اگر به فرهنگ عرب مراجعه کنید خواهید دید که "عقل" در اصل به طنابی میگفتند که دو زانوی شتر را با آن میبندند تا شتر را با اصطلاح قفل کنند. عقل را با واژه فارسی "خرد" برابر نکنید که درست نیست. عقل یک مهار است که اگر مست باشید از میان میرود و شخص درون خود را آشکار میکند": گویند مستی و راستی :) شاید به همین دلیل است که بسیاری از افراد از مستی میهراستند زیرا که نمیخواهند با مست شدن درون زشت خود را نمایان کنند!

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

ناشناس، اگر درست بنگری و پرده تعصب را کنار بزنی میبینی که خیام نه تنها عارف نیست بکله آنها را در این رباعی به سخره گرفته است! بیت اول دقیقن عارفان را هدف میگیرد (آنان که در جمع کمال شمع اصحاب شدند) و در بیت دوم میگوید که چکاره هستند.
این نظر خیام است، شما اگر دوست ندارید، تفسیر به رای نکنی.)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

خیام دانشمند است و شاعر. تعجبی ندارد که تصورات خشکمغزان را با توانایی بی بدیلش در شعر و آنهم تنها با چند کلمه اسیر تفکر برتر خود نماید و طنز خورد کننده ای را هم چاشنی آن :) بنگرید که چگونه در بیت اول کلمات عربی و تعابیر عرفانی مانند محیط، آداب، فضل، کمال، جمع، شمع، و اصحاب، که ظاهرن دارای بار معنایی سنگینی هستند را پشت سر هم ردیف میکند، و در بیت دوم تنها با کلمات فارسی، به سادگی و به روانی همه آن حباب معنوی و عرفانی بالا را یکسره میشوید (آنها که اینهمه ادعای معنویت دارند رازی را کشف نکردند، افسانه هایی سر هم کردند و خود از میان رفتند).
به نظر من این یکی از زیباترین شعر های خیام است. درود :)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:

اانسان در میماند از زیبایی و روانی بیان و در عین حال چر معنی بودن شعر که نشان از عمق درک شاعر از مفهوم زندگی دارد. و صد البته شجاعتی که آن رمز را به این آشکاری بیان کند.

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۰۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

بسیار عالی گفتید. به این میگویند تفسیر درست (و عمومی) شعر خیام :)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۰:۰۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:

به نظر من (و البته بسیاری دیگر) شما کاملن اشتباه میگویید آقا یا خانم ناشناس. شما چه اصراری دارید گفته های خیام را مطابق نظر خود (آن هم به اشتباه) تفسیر کنید؟! "دوزخی باشد مست" که تفسیر عارفانه نمیخواهد؟ دارد نظر آنها که میگویند مستی گناه است را زیر سوال میبرد. شما فارسی بلدید؟ همه که مثل هم نیستند. قرار نیست خیام را با بابا طاهر عریان یکی بدانید :)

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۹:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:

"ماری" --> "کاری" پوزش میخواهم.

 

فرهاد در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۹:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:

آقای ناشناش، برای اگاهی شما و گمراه نشدن خوانندگان اینجا باید یاداوری کنم که خیام عارف (به تعبیر شما) نبوده است! و به گواهی تاریخ هیچ مرحله سلوکی را طی نکرده و قصد آن را هم نداشته است. چهارگانه های خیام به زبان فارسی و بسیار روشن بیان شده اند که نیازی به تعبیر و تفسیر ندارند. وقتی میگوید "می خوردن و شاد بودن آیین منست" یعنی اینکه راه و رسم من نوشیدن شراب و شاد زیستن است (به همین روشنی). یا "فارغ بدن زکفر و دین دین من است" یعنی اینکه ماری به کار خدا شناس و خدا نشناس ندارم. امیدوارم برای شما مفهوم باشد :)

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

آصف بر پایۀ داستان های اسلامی، وزیر سلیمان بود. خاتم «جم» همان انگشتر «سلیمان» است. پس از حملۀ عرب به ایران شخصیت جم یا جمشید در برخی از موارد با سلیمان به هم آمیخت.

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

در بیت نخست «خوی» که می باید آن را «خَی» خواند به معنای عرق بدن است.

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲:

سال ها پیش ابراهیم خواجه نوری روان شناس و سناتور، برنامه ای در رادیو ایران داشت. که پیام نخست آن ، بیت سوم این غزل بود.
بسیاری از پژوهشگران این بیت را از دیدگاه روان شناسی ارزشمند می دانند.

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰:

آخرین بیت این غرل را حافظ در آغاز به شکل زیر سروده بود :
«به خوبان دل نده حافظ ، ببین آن بی وفایی ها
که با خوارزمیان کردند، ترکان سمرقندی»
که منظور وی ستم هایی بود که امیر تیمور سمرقندی بر خوارزمیان روا داشت. گویا بعدها به دلیل تاختن سپاهیان تیمورلنگ به پارس ، وی ناچار از عوض کردن این بیت شد.

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۷:

در بیت چهارم به جای «مسلمان» باید «سلیمان» باشد که اشاره به داستان ربوده شدن انگشتر سلیمان توسط دیو یا شیطان است و حافظ بارها در غزل های دیگر خود به آن اشاره کرده است مانند:
«من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم
که گاهگاه بر او دست اهرمن باشد»
و یا
«گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی»
و موارد بسیار دیگر
---
پاسخ: دلیل شما منطقی و زیبا به نظر می‌رسد، در هر صورت منبع چاپی ری‌را (که منبع گنجور در غزلیات حافظ بوده) گویا دیوان حافظ به تصحیح قزوینی-غنی است که در آن همین روایت نقل شده و در حاشیه نیز جایگزینی برای «مسلمان» نیامده. به جهت حفظ یکدستی نقلها تغییری در متن صورت نگرفت به امید آن که حاشیه‌ی شما اشتباه احتمالی را جبران کند.

 

بزرگمهر وزیری در ‫۱۵ سال و ۱۳ ماه قبل، یکشنبه ۵ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۵:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:

در بیت ششم «داو» به معنای پولی است که هنگام بازی و یا قمار در میان می گذاشتند. بخش نخست واژۀ «داوطلب» به همین معناست و واژۀ «داور» هم که در اصل به معنای نگهدارندۀ آن پول هاست از همین ریشه است.
در برخی از نسخه ها به جای «عشقبازی» در بیت چهارم ، «عشق و مستی» آمده است.

 

۱
۵۰۴۹
۵۰۵۰
۵۰۵۱
۵۰۵۲
۵۰۵۳
۵۰۶۵
sunny dark_mode