گنجور

حاشیه‌ها

ava در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ عبید زاکانی » عشاق‌نامه » بخش ۲۰ - وصف بهار:

On the 3rd line:
ز مشرق شاه خاور تیغ برداشت
---
پاسخ: با تشکر از شما، در بیت مذکور «شمرق» با «مشرق جایگزین شد.»

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۱:

در بیت ششم "که آیین" درست است که "کآیین" خوانده می شود ولی در متن "کیین" نوشته شده است
---
پاسخ: با تشکر از شما، تصحیح شد.

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۴ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

بنام او
کسی نقدی فاضلانه بر جاشیه چهارم نوشته وفقط مغلوم است که جمله ای را قبول ندارند ولی ارتباط شرح ایشان را با داستان وارتباط داستان را بابخشهای قبلی که برآن تاکید دارند متوجه نشدم اگر به" جای داستان تمام نیست" تکرار میکردم که" همه قضیه این نیست" شاید انتقادی بر نمی انگیخت به هرحال در داستان مذکور باب گفتگو خلاف قضایای هندسی بسته نیست کسی ممکن بود در حواب شاعر بگوید درست ولی خاطره این مردان وارسته و آسمانی را باید با عزاداری نگه داشت تا شاید برای دین خراب ودل بیمارما نوشداروئی باشد مولوی داستان را پایان داده اما پیداست که در نظر وعمل بحث پایان نیا فته است به هر حال برای پرهیز از سؤ تفاهم وخلط مبحث اگر اهل نظر این حواشی ناچیز را میخوانند جادارد راسا برای خود این موضوع و نقد را بررسی نمایند
مطلب دیگرآنکه آنچه مولوی در این بخش نقل کرده شاید سبب رنجیدگی مشتاقان امام حسین ع واقع شود بد نیست گفته شود که یکی از شارحان معروف مثنوی(مرحوم استادجعفری) یکوقت نقل میکرد که حدود صد ایراد و اشکال از مثنوی گرفته وبه روح بزرگ مولوی تقدیم کرده است این استاد مرحوم ومعروف در عین حال عشق و ارادتی وافر به مولوی میورزید زیرا سعه صدرداشت ونیزهزاران سخن ارزنده وتابناک اورا هم مرورکرده بود حال کسانی از مشتاقان امام حسین ع که به این بخش خیلی ایراد دارند یا از مولوی دلخورندخوب است با سعه صدر این غزل او را هم در نظر داشته باشند:
کجا ئید ای شهیدان خدائی
بلا جویان دشت کربلائی
کجائید ای سبک روحان عاشق
پرنده تر زمرغان هوائی
کجائید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را در گشائی..
کجائید ای در زندان شکسته
بداده وامداران را رهائی الخ

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۷ - رفتن قاضی به خانهٔ زن جوحی و حلقه زدن جوحی به خشم بر در و گریختن قاضی در صندوقی الی آخره:

در بیت9درمتون دیگر کان به جای که آن آمده
دربیت11 زر به جای ز
دربیت 15 او به جای ان
بیت 17 کای حمال
بیت 42 منکر به جای مسکر
---
پاسخ: با تشکر، تمامی موارد طبق فرموده جایگزین شد.

 

حسین در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

از شما متشکرم که آثار شهریار را هم به مجموعه خود اضافه کردید

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۳ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

نقدی به اظهارات ف. ش که گفته است " مولوی معمولا داستانها را دنباله گیری میکند وجوانب تازه ای ازآنها را بیان میکند ودر اینجا اینکار را نکرده وداستان تمام نیست"
به نطر این بنده می رسد که نظر ایشان نادرست است، اگر داستان را از بخش 18 همین دفتر دنبال کنید خواهید دید که دقییقا نتیجه گیری در همینجا در همین بخش 24 گرفته شده است:
در بخش 18 داستان سرهنگ ترک شروع می شود ولی در بخش های 19 و 20 داستان عایشه و ضریر می آید که در واقع اصل داستان است و اثباتی است ولی برای عقل های ساده اندیش اثبات کار مشکلی است . در پایان بخش 20 می گوید
پیش این خورشید کو بس روشنیست
در حقیقت هر دلیلی ره‌زنیست

در بخش 21 به بعد منطق نفی را پیش می گیرد و دو باره به داستان سرهنگ ترک بر می گردد
در پایان بخش 21 می خوانیم:
می رمد اثبات پیش از نفی تو
نفی کردم تا بری ز اثبات بو
در بخش 22 منطق مرگ را که قو ترین نقی ها است به کار می گیرد:
سال ها این مرگ طبلک می زند
گوش تو بی گاه جنبش می کند
این گلوی مرگ از نعره گرفت
طبل او بشکافت از ضرب شگفت
در بخش 23 داستان تعزیه ی شیعیان لبنانی را می آورد
و در بخش 24 آن را نتیجه گیری می کند.
اگر منطق مولوی را درست دقت بکنید خواهید دیدکه نه تنها مجموع زوایای مثلث 180 درجه است بلکه زاویه مرگ را هم 180 درجه چرخانده اند . ای شگفت! از بخش 18 شروع بکنید ، همه ی ابیات را بخوانید، منجمله بخش های 19 و 20 را، چند بار بخوانید و بخوانید تا ببینید که زاویه ی مرگ کجا و کی و چند درجه چرخیده است.

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۴ - نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه حلب:

بیت 9
غلط : حشری
درست : محشری
---
پاسخ: با تشکر، طبق فرموده جایگزین شد.

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۲:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۵ - تمثیل مرد حریص نابیننده رزاقی حق را و خزاین و رحمت او را به موری کی در خرمن‌گاه بزرگ با دانهٔ گندم می‌کوشد و می‌جوشد و می‌لرزد و به تعجیل می‌کشد و سعت آن خرمن را نمی‌بیند:

بیت 24
غلط: دوزخمی
درست : دوزخی
---
پاسخ: با تشکر، مطابق فرموده تصحیح شد.

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۲۱:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۶ - جواب گفتن امیر المؤمنین کی سبب افکندن شمشیر از دست چه بوده است در آن حالت:

بیت 51
غلط : سیت
درست: سیئات
---
پاسخ: با تشکر از شما، طبق فرموده تصحیح شد.

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

بنام او
در عرف عام گاه کسی داستانی خنده دار یا جک نقل میکند تا دیگران را بخنداند اگر کسی شناخت کافی از مولوی نداشته باشد شاید گمان کند که بعض داستانها وکلمات مستهجن او برهمین منوال است واقعیت اینست که او با جدیت به هرطریق که شده میخواهد هشدار دهد تا شایددیگران را از وخامتی که گرفتارش هستند برهاند برای هدف خود از هر داستان وکلمه ای که توجه برانگیز باشداستفاده کرده است پس باید دید در پس اینگونه داستانها وکلمات چه میخواهد بگوید در داستان فوق گویا مقصوداصلیش دراین بیت خلاصه میشود
در ره نفس ار بمیری در منی
توحقیقت دان که مثل زآن زنی
یعنی اگر کسی در راه نفس ومنیت به هرشکل بمیرد همانندآن زن است واینگونه هشدار وتحریکی را به خواننده وارد میکند واصل داستان بمنزله چاشنی این گفتار ودیگر آموزه های اوست

 

asad در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹ - بمانیم که چه:

احتمالا این شعر در پاسخ سروده سایه برای شهریار به نام تو بمان می باشد

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴:

حافظ این غزل را استقبال کرده است :
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از تدبیر ما
در خرابات مغان ما نیز همدستان شویم
کاین چنین رفته است از روز ازل تقدیر ما

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲:

طیق چاپ سهیلی ، این غزل دومین غزل از دیوان شوقیات خواحو است

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۲:۱۵ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲ - فی نعت الرسول صلی الله علیه و آله:

این شعر هم در چاپ سهیلی جزو قصاید آمده است و کل آن 30 بیت است .

 

رسته در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۲ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۱:۵۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱ - فی التوحید:

این شعر یک قصیده ی 30 بیتی است و در دیوان چاپی خواجو ، چاپ احمد سهیلی هم جزو قصیده ها آمده است و جزو غزلیات نیست.

 

helena در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱ تیر ۱۳۸۷، ساعت ۰۰:۱۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:

avalin bar tabestane sale 1385 bud ke ke beyte avale in ghazal ro ruye yek divar ba range siyah neveshte budand va ziresh ba yek paranteze kuchulu sadi hak shode bud...
emruz inja peydash kardam...
mamnun az shoma va manun az nevisandeye khiyabuniye in ghazal...

 

ناشناس در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۲۴ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۰۶:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲:

بنام خدا
در بیت اول ظاهرااعتراف گونه ایست که دین من همان فکروسودای بتان بوده وهست وغمی ازاین کار دارم که در واقع نشاط منست ودر بیت دوم به پروردگار عرضه میداردکه چشم جهان بین من در آن مرتبه نیست که ترا ببیندوبعد میگوید یار من باش عشق تو سخن رابه من تعلیم داد و تحسین مردم را برانگیخت و..
آیا احوال ما در مرتبه خداشناسی از چه قرار است
ما هم سودای بتان داریم یادر دل بت میسازیم وبه پرستش آنها میپردازیم اما خلاف حافظ غالبا غمی از این کار نداریم اگر حافظ وار بتوانیم اعتراف کنیم
ممکن است راهی به سوی معرفت بر ما گشوده شود حافظ دولت فقر ونیاز را خواستار شده وهرکس چون او احساس فقر ونیاز داشته باشد به تکاپو می افتد وبدیهی است کسی که خودرا عالم وبی نیاز احساس کند متوقف میشود ولذا این حالت آفت دینداری وخدا شناسی میتواند باشد جای دیگرمیگوید:
سر زحسرت بدر میکده ها برکردم
که شناسای تو در صومعه یک پیر نبود!
این بیت حکایت دوری ونیازرا به خوبی بازگومیکند

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

درسطر دوم حاشیه "تد بیر "درست است

 

ف-ش در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷:

بنام او
این غزل تقریبا نشان میدهد که حافظ ابتدا یک شخصیت رسمی ومصلحت اندیش داشته وغم دل راباتبدیرمعمولی رفع میکرده وباعث پشتگرمی صاحبدلان نیز بوده است وکاردان وکامل حساب میشده وبعد اینچنین دل مصلحت اندیش را به قول خودش در کوی جانان ازدست داده واز تعلیم عشق
بهر ه مند گردیده وبیت آخر ظاهرا تلمیحی است برگذشته اش که خود را محکم جاهلی دانسته است
بدنیست احوال مولوی را به یاد بیاوریم که ابتدا یک دیندار رسمی وسجاده نشین با وقاری بوده وبعد در
ملاقات با شمس احوالش دگرگون گردیده است
در مورد عطار هم گفته شده که مرگ ارادی یک درویش باعث انقلاب روحی او شده ودر مورد سنائی هم گفته شده که از شنیدن سخن خاصی
ناگهان متحول گردیده است به هر حال همه اهل معرفت دستخوش انقلاب روحی شده اند منتها بعضی ناگهانی بوده وکسانیکه که خبر خاصی ازتحول آنها نرسیده مسلما تحول تدریجی داشته اند
در مورد حافظ خبرخاصی در این مورد نداریم ولی به نظر میرسد که او در غزل فوق به تحول روحی خود اشاره کرده است
آیا تحول مزبور چه تعریف و توجیهی میتواند داشته باشد؟باتوجه به احوال این بزرگان میتوان گفت که آن عدول از کیش ومرام میراثی ورسمی و رسیدن به کیش فطری و نوعی بیداری است (گویا به نسبت در بعضی کسان ازهمه اقوام وملل این حالت پیش میآید)

 

سینا در ‫۱۵ سال و ۱۲ ماه قبل، پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۷، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:

شاید لازم باشد اشاره کنم که در بعضی تصحیح ها "تویی" ها "توی" نوشته شده اند که البته همان طور خوانده می شوند. درباره ی دلیلش و مساله هر کسی بیشتر می داند استفاده خواهیم کرد...

 

۱
۵۰۵۰
۵۰۵۱
۵۰۵۲
۵۰۵۳
۵۰۵۴
۵۰۷۱
sunny dark_mode