گنجور

 
مولانا

کوه نیم سنگ نیم چونک گدازان نشوم

دیدم جمعیت تو چونک پریشان نشوم

کوه ز کوهی برود سنگ ز سنگی بشود

پس من اگر آدمیم کمتر از ایشان نشوم

آهن پولاد و حجر در کف تو موم شود

من که همه موم توام چونک بدین سان نشوم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode