گنجور

 
مولانا

گر ساعتی ببری ز اندیشه‌ها چه باشد

غوطی خوری چو ماهی در بحر ما چه باشد

ز اندیشه‌ها نخسپی ز اصحاب کهف باشی

نوری شوی مقدس از جان و جا چه باشد

آخر تو برگ کاهی ما کهربای دولت

زین کاهدان بپری تا کهربا چه باشد

صد بار عهد کردی کاین بار خاک باشم

یک بار پاس داری آن عهد را چه باشد

تو گوهری نهفته در کاه گل گرفته

گر رخ ز گل بشویی ای خوش لقا چه باشد

از پشت پادشاهی مسجود جبرئیلی

ملک پدر بجویی ای بی‌نوا چه باشد

ای اولیای حق را از حق جدا شمرده

گر ظن نیک داری بر اولیا چه باشد

جزوی ز کل بمانده دستی ز تن بریده

گر زین سپس نباشی از ما جدا چه باشد

بی سر شوی و سامان از کبر و حرص خالی

آنگه سری برآری از کبریا چه باشد

از ذکر نوش شربت تا وارهی ز فکرت

در جنگ اگر نپیچی ای مرتضا چه باشد

بس کن که تو چو کوهی در کوه کان زر جو

که را اگر نیاری اندر صدا چه باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل شمارهٔ ۸۴۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۸۴۴ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
صائب تبریزی

تن را اگر گذاری در عشق ما چه باشد

گراستخوان نگیری باز از هما چه باشد

عشق است مصر اعظم عقل است روستایش

زین بیش اگر نباشی در روستاچه باشد

از راه بیخودی عرش یک نعره وارراه راست

[...]

حزین لاهیجی

گر رخ به ما نمایی، ای خوش لقا چه باشد؟

ما را ز ما ستانی، ای دلربا! چه باشد؟

از یار ناموافق، دوری ضرورت آمد

گر ساعتی نشینی از خود جدا، چه باشد؟

از وصل خود بریدی، گویی چه جور دیدی؟

[...]

سعیدا

گر مطلب تو جنگ است صلح و صفا چه باشد

ور آشتی است در دل جور و جفا چه باشد

پست و بلند دوران در چشم ناقصان است

در عالمی که ماییم ارض و سما چه باشد

هر دلبری به نوعی دل می رباید از ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه