گنجور

حاشیه‌ها

ابوالفضل در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

اساتید بزرگوار نامجو و شجریان از شعر سعدی علیه‌الرحمه الهام گرفته‌اند. سعدی علیه‌الرحمه از چه کسی الهام گرفته است. پس باید گفت: کار سعدی علیه‌الرحمه خارق العاده است؛ بی نظیر است، مثل همه کارهای آن استاد بزرگ.

ابوالفضل در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵:

با درود بر اساتید شجریان و نامجو و دعای خیر و آفرین و مرحبا بر گنجور:
بنده مصرع اول غزل را داشتم ولی به فکرم نمی رسید از شعرای قدیم باشد. الله الله این غزل را مثل اینکه با زبان امروزی نوشته باشند . خدا رحمت کند سعدی را. فارسی زبانان قدر سعدی و کلیه شعرای قدیم را پیشکسوت هستند بدانید و خداوند خیر بر شاعران قرن اخیر هم بدهد که زبان و شعر را زنده کرده‌اند. باز هم از گنجور و خدمات عالی آن متشکرم.

سامان در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹:

درود بر بافقی و چاووشی

سروین در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۹ - نهال آرزو:

لطفا قالب شعر نهال ارزو را درج کنید

سامان رضایی در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۰:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

با سلام این شعر کجاش غزله این که مصراع اولش با تمامی بیت ها هم قافیه است.

حسن در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷:

در بیت اول "خدایا" درست است یا "خدا را" ؟

داغون الشعراء در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵:

بسمه تعالی
لطفا دوستان به این نکته دقت کنند که در بیت 6 ، انتهای مصرع دوم،درست این است که نوشته شود:
" ... / ... این داد است "
همچنین در تصحیح گرانقدر "سایه" ، این بیت همین گونه ضبط شده است.
( اشاره : با توجه به اینکه در عرفان حافظ،قسمت هر شخص،روز ازل برایش تقدیر شده است،لذا در این غزل می سراید که ای دل،داد و بیداد نسبت به تقدیر روا نیست،و هر چه که برایش تقدیر شده همان عدل و داد است و باید تسلیم،بل راضی بود )

داغون الشعراء در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۰:

بسمه تعالی
اگر کسی کمی با فقه اسلامی آشنا باشد،می داند که به غیر از کلمه " تعزیـــــر" در بیت اول،هیچ چیز دیگری صحیح نیست؛حتی " تکفیـــر" که عده ای از حافظ پژوهان! معتقدند!
در کل باید گفت این تصحیح،بهترین تصحیح برای این غزل است!

قاسم پور در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵ - ملاقات پادشاه با آن ولی که در خوابش نمودند:

مولوی دربیت مرحبا یا مجتبی یا مرتضی ... اوج ارادت خودش راحضرت امیر المومنین اظهار کرده و((ان تغب جاء القضا ضاق الفضا )) یعنی اگر تو غایب شوی بلا و مصیبت می آید و روزگار تنگ و دلگیر می شود .

صادق سلیمانی در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۸:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفته‌ای را کی مار در دهانش رفته بود:

در خصوص بیت 49 شعر روایتی است که دو جور از عبدالله بن‏مسعود نقل می‎شود. در یکی می‎گوید: «لَمَّا قَسَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّمَ غَنَائِمَ حُنَیْنٍ بِالْجِعِرَّانَةِ ازْدَحَمُوا عَلَیْهِ»؛ هنگامی که پیغمبراکرم در جعرانه غنائم جنگ حنین را تقسیم می‎کردند، مردم هجوم آوردند. «فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِنَّ عَبْدًا مِنْ عِبَادِ اللَّهِ بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَی قَوْمِهِ فَضَرَبُوهُ وَشَجُّوهُ قَالَ فَجَعَلَ یَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ وَیَقُولُ رَبِّ اغْفِرْ لِقَوْمِی إِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»؛ حضرت فرمود خدا بنده‎ای از بندگان خود را به سوی قومش فرستاد، امّا مردم او را زدند و چهره‎اش را هم شکستند. پیغمبر اکرم نقل می‎کند که این بنده خدا خون را از پیشانی‎اش پاک می‎کرد و این جملات را می‎گفت: «پروردگارا، قوم مرا بیامرز! آن‏ها نمی‌دانند».
همین روایت را باز عبدالله بن‏مسعود به نحو دیگری نقل می‎کند: «قَالَ عَبْدُ اللَّهِ کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ یَمْسَحُ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ یَحْکِی الرَّجُلَ وَیَقُولُ رَبِّ اغْفِرْ لِقَوْمِی إِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ». قوم یکی از پیامبران او را زدند، امّا او برای هدایتشان دعا کرد. پس در دست‎گیری کردن و به راه حق هدایت کردن، صرف دعا کافی نیست؛ باید «دعا و دعوت» همراه هم باشد. اگر دعوت کردی و در ابتدا با عدم پذیرش مواجه شدی، دست بر ندار! یک‏وقت سراغ نفرین کردن نروی! باز هم دعایش کن! دعوت و دعا ادامه دارد. اگر غیر از این بود من و تو اینجا و در جلسه معارف اسلامی جمع نبودیم. «دعوت» ادامه دارد، «دعا» ادامه دارد و این مسیر انتها ندارد! مکتب انبیا و مکتب الهی همین است!

سینا در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

سلام . کلی خندیدم به بی سوادیتون . مسلما من که سنی هستم و عاشق حسین علیه سلام تعصب به خرج نمیدم و میدونم اینجا حافظ منظورش از رندان تشنه لب عاشقان الله است و منظورش از آب تسکینی بر داغ عشق عاشقان است . دوستان عزیز چه مسلمان و چه غیر مسلمان عاشق حضرت حسین (سلام و درود خدا بر ایشان باد) هستند اما اینجا یک مکان علمی ادبی است و نباید تعصب به خرج داد . امیدوارم قبول بفرمایید عرایضم را

keyvan در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - نامه به نوشیروان:

به نظر من این شعرو باید با طلا بنویسن سر در سازمان ملل

امیرحسین در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۱۰ - بنیاد نهادن کتاب:

درود بر دوستانِ شاهنامه‌پژوه.
به دیدِ شما منظور از :
مگر خود درنگم نباشد کسی / بباید سپردن به دیگر کسی
دقیقا چه می‌تواند باشد؟
آیا «درنگ بسی نبودن» کنایه‌ای‌ست از «کوتاه بودنِ عمر» و «مگر» هم همان «شاید» است؟(از آنجا که عمرْ کوتاه‌ست باید عجله کنم و برایِ خودم وکیل و وصی برگزینم)
یا «درنگ» در اینجا همان یعنی معطلی و اتلافِ وقت؟(برایِ جلوگیری از اتلافِ وقتْ باید این کارها را به کسِ دیگری بسپارم و خودْ یکسره به نظمِ کتاب مشغول شوم)
امکان‌اش نیست که «مگر» بصورتِ «و گر» بوده باشد؟
کسی به نسخه‌بدل‌ها دست‌رسی دارد؟

اکبر معینی در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱۸:

ابیاتی از این غزل ذکر نشده که در ذیل غزل را به صورت کامل اورده ایم
پـیرانه سـر همـای سـعـادت بـه مـن رسـید
وقــت زوال ســایـه دولــت بــه مـن رســیـد
فـردی نـمـانـده بــود ز مـجــمـوعــه حــواس
در فرصتـی که نوبـت عشرت بـه من رسـید
پـیمـانه ام ز رعـشـه پـیری بـه خـاک ریخـت
بـعـد از هـزار دور کـه نـوبـت بـه مـن رسـیـد
بــی آســیـا ز دانـه چــه لـذت بــرد کـسـی
دندان نمانده بـود چـو نعـمت بـه من رسـید
شـد مـهـربــان سـپـهـر بـه مـن آخـر حـیـات
در وقت صـبـح خـواب فراغـت بـه من رسـید
صـافـی کـه بـود قـسـمـت یاران رفـتـه شـد
درد شـرابــخـانـه قـسـمـت بــه مـن رسـیـد
شد سینه چاک همچو صدف استـخوان من
تــا قـطـره ای ز ابــر مـروت بــه مـن رســیـد
زان خــنـده ای کــه بــر رخ مـن کــرد روزگـار پـنداشـتـم که صـبـح قـیامت بـه من رسـید
صـیاد بـی کـمـین بـه شـکـاری نمـی رسـد
این فـیضـها ز گـوشـه عـزلـت بـه من رسـید
چون چشم یار از نفسم گرد سرمه خاست
تـا گوشه ای ز عالم وحـشت بـه من رسید
مـجـنـون غـبــار دامـن صـحـرای غـیـب بــود
روزی کـه درد وداغ مـحـبـت بـه مـن رسـیـد
از زهـر سـبــز شـد پـروبــالـم چـو طـوطـیـان
تــا گــرد کــاروان حــلــاوت بــه مـن رســیـد
هر نشأه ای که در جـگرخـم ذخـیره داشـت
یک کاسه کرد عشق چونوبت به من رسید
این خـوشه های گوهر سـیراب همچـو تـاک صـائب ز فـیض اشـک ندامت بـه من رسـید

سجاد در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:

این غزل از غرر غزلیات دیوان شمس هستش ... به این سادگی بهش نیگا نکنید >>> اون قدر معنای بالایی داره که به این راحتی ها به ذهن خطور نمی کنه ! انشاالله همه بتونیم متوجه ـش بشیم.

ناشناس در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب سی و هشتم: در صفت لب و دهان معشوق » شمارهٔ ۲:

ای جانم

samane در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲:

سلام 3 بیت قصیده شماره 52 رو خوندم ولی هیچی از مفهوم شعر نفهمیدم معنیشو هم بنویسید.

پرهام در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:

اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
زنده باشی محسن چاوشی که اشک منو با این جمله در اوردی
و صد رحمت به روحت استاد شهریار

پرهام در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش:

اشک ریزان هوس دامن مادر کردم
زنده باشی محسن چاوشی که اشک منو با این جمله در اوردی
و صد رحمت به روحت استاد شهریار

امید کارگر در ‫۱۱ سال و ۹ ماه قبل، شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۱، ساعت ۲۲:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

سلام درود بر بزرگ شاعر سرزمینم
فکر می کنم بریشان جهان تنگ و تار آوریم درست است و نه به ریشان

۱
۴۸۰۹
۴۸۱۰
۴۸۱۱
۴۸۱۲
۴۸۱۳
۵۲۶۶