امیرعلی در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۱۴ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ - حلقۀ زلف:
درست می نماید چراکه بوی عطر از جانب معشوق نیست بلکه از سوی زلف معشوق است..عطری درست تر است.
امیرعلی در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۰۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹ - توبه شکستم:
سلام
باعرض ادب در ابیات سوم وچهارم کلمات (بهر)و(بخم) لطف تصحیح گردد(به هر)و(به خم)
با تشکر
امیرعلی در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۵۴ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶ - تبّری:
درود بر استاد کیخا
ازخوشنویسی این فن شریف نام بردیدخیلی سپاسگزارم
وازاین گنجینه بی بها که برای بنده حقیر سالیان سال آرزوست وجزءواحد های درسی است که برای یافتنش که بسیار سفر میبایدکمال قدر دانی می نمایم
مهم نیست در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۴:
همچو صبحم یک نفس با قیست تا دیدار تو
من نسوزم تا نمیرم هستی من به ز تو
ن م در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۴۱ دربارهٔ رضیالدین آرتیمانی » ساقینامه:
مصرع ببین خویشتن راخدا ببین درست است زیرا در اعتقاد اهل عرفان من عرف نفسه عرف ربه انکس که خود را شناخت خدا راشناخت وبالاترین راه معرفت به خداوند ایات انفسی است واین مساله دربسیاری از ایات قران هم تصریح شده
فروغ خسروی در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۴۰ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت:
ببخشید متنم ناقص شد. در معنی دیگر کوبله به معنی حباب نیز هست. از لعت نامه دهخدا: سواران آب را گویند که حباب باشد. (برهان ).حباب ، زیرا که آن به صورت قباب است . (از آنندراج ). حباب آب و شراب . (ناظم الاطباء). سوار آب . گنبد آب . افراس آب . غوزه ٔ آب . نفاخه . سیاب . حجا. فراسیاب .
merce در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
درود بر جناب ترابی گرامی
خیر مقدم
من ازآن کلک خوش رقصی که دکتر داشت دانستم
که روزی بر زبان آرد حدیث حسن بودا را
با اجازه ی شما ، آقای ترابی گرامی
دو ساعت طول کشید تا این غزل را به تضمین سروده ی شما و با برداشت از ایده های شما قلم زدم به امید سروده های دیگر آن جناب
ممنون که مرا به شوق آوردید
بودا
الا ای هردو چشم ات پُر ز گوهر های لالایی
الا ، ای در خیالم مونس شبهای تنهایی
نگاهت نور خورشیداز پس کوه بلندآرزوهایم
تلاطم های گیسویت کشیده دل به رسوایی
الا ای رمز پنهان در زلال اشک راز آلود
که جان را می برد ازتن چنان برخوان یغمایی
من از صحرای فریادم بدشت عشق بنشستم
ببین آلاله آوردم به یمن عشق و شیدایی
ببار ای نازنین لختی به داغ خشک لبهایم
که قطره قطره ی مهرت برد دل را به دریایی
ندانم از کجایی ای پُر از عطر گل و نسرین
که خوش برمیکشی جان راباوج چرخ مینایی
فرو آویز گیسویت ز ایوان خیالی خوش
که نقش مهربانی حک شود در لوح فردایی
اگر بر شانه ام گرد دو صد کوچ گران بینی
به دل بنشسته امیدی به دیدارت که باز آیی
به چشم”مرسده“ گویی هزاران سال بگذشته
که از مادر پدید آید دوباره چون تو بودایی
با احترام
مرسده
فروغ خسروی در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۶ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت:
با سلام
در بیت کوپله ست این بحر را عالم بدان: کوپله یا کوبله(در تصحیح شفیعی کدکنی که من دارم کوبله نوشته شده است) به معنی محل مخصوصی است که با استفاده از گل ها و سبزه ها، آذین بندی می شود.
رحمت در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:
جانان
مصراع های سمت راست بیانی است از دید الهی و خارج از دنیا به وجود ما در دنیا و چیره بر دنیا.
مصراع های سمت چپ از دید موجود در دنیا به الوهیت میباشد.
عرق چین منظور دستگاه تقطیر عرق گل میباشد.
عرق در مصراع قبلی اشاره دارد به عطر گل ، نهاد خوش اذلی.
ناشناس در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:
واقعا من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود.... هربار این شعر رو میخونم دلم میلرزه. وصف حال دل من.
آرش در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:
طوفان بلا رفت= بر اثر زیادی اشک، سیلاب و طوفان بوجود آمد.
خطا به معنی ختا(منطقه ای در ترکستان) گاهی در اشعار دیگری هم به همین شکل نوشته شده است.
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش/به چین زلف تو ماچین وهند داده خراج (حافظ)
همه مرز چین با خطا و ختن/ گرفتش ببازوی شمشیرزن (فردوسی)
نازبانو در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۰:
درود بی پایان بر استاد حسین الهی قمشه ای که اوّلین بار با این غزل مرا با مولانا آشنایی دادند
مجید محمدپور در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱:
هِشت : فرو گذاشتن
کمال در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:
باسلام،باقبولی نمازوروزه شما،برای غزل حاضرفالی راتداروک دیده ام که عیناآن رادرذیل میآورم؛
قلبت درآرزو و عشق کسی میسوزد،
دوری ، وناراحتی،سفرویاقهرمعشوق
برای عاشق بس گران وسخت است،،
برای رسیدن وجلب وجلب رضایت،،،
معشوق هرکاری ازدستت برمی آید،،،،،
انجام بده ،صبروشکیبایی از،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
خصوصیات عاشق است،دوری و،،،،،،،،
هجران باعث میشودتاانسان هاقدر،،،،
یکدیگررابدانند،باتوکل به خداامیدوار
باشید.
علی،یاورتان
دکتر ترابی در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:
مدتی این مثنوی تاخیر شد، و ( حاشیه های گنجور گر نه مثنوی هفتاد که دست کم هفت من کاغذ شده اند ور خود کاغذ مجازی باشد)
دیر گاهی در خود نبودم، بی خویشتن بودم، اندکی ناخوش؛ نک هردو باز یافته ام، خویش را و تندرستی را. پس دیگر باره زحمت افزا می شوم.
( و، در من این عیب قدیم است و به در می نرود
که مرا بی می و معشوق به سر می نرود
و البته مرادم از می و معشوق همان است که مراد شیخ شیراز بوده است! )
پیمان نهاده بودم با روفیا ، مرسده، مهربانو ، ساحل، تا از برای واژه « بااوییسم » روفیا برابری بیابم، بسازم!.
نیافتم، ساخته ام، دو تا و دو دل بودم و دو دلم و دل یکدله نشد؛ چه یکی از دید دستوری درست است و آن دیگری از دید دل.
از بود که نه تنها هستی که هم کامل و پرو پیمان مانا دارد، و از آن بودا صفت مشبهه که استواری، هموارگی و همیشگی با آوست، و بودایی.
دو دیگر بود و بودگار و بودگاری که از تکرار و فراوانی نشان دارد.
من گوش با دل خود دارم .
سدیگر، مرسده زمانی یکی از پراکنده گویی های مرا پسندیده و از سر مهر به سرودنم تشویق فرموده بود.
برگ سبزی است. (گرچه به مقام درویشی نرسیده ام ، نا درویش هم نیستم)
بودایی:
تو از کدامین جهان می آیی
که نگاهت همه آفتاب و چشمانت دریاترین دریاهاست.
از کدامین کهکشان ؟
چنین دور، بدینسا ن شگفت، راز آلود.
تو از کدامین ابر سپید فر و باریدی؟ زلال سرشار
بر گلبرگ کدامین شکوفه ، شبنم پاک؟
تو از کدامین بهار سر زدی
در کدامین پگاه، چنین گرم ، سبز، آرزو برانگیز
در خلوت کدامین خواب به خمخانه دلم خرامیدی، ماندگار.
عطر کدامین گیاه جادویی در گریبان توست؟
خون کدامین پاک در سینه ات
اهل کجایی ؟ نازنین
از کدامین تیره ، تبار؟
من از خشکسال عشق می آیم،
لختی ببار، هم نفس باران
از دشت اشتیاق،
بر بام بلند باغ بر آی
کمند گیسوان فرو آویز، به جرعه ایم بنواز
ایزد بانوی آبها،
همزاد رودابه.
گرد هزاران سال کوچ ، بر شانه های من
نقش هزاران سال انتظار ، در دیدگان تو
در کدامین سالهای گمشده آیا؟
بر کدامین سرزمین دور، یکدیگر را دوست می داشته ایم؟؟.
امیر در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
سلام عرض شد...
بیت اول شراب رو انکار نمیکنه و در بیت آخر ازین که رفیقی بهش گفت مست ناراحت میشه؟؟
یکی میشه واسم توضیح بده؟
بنظر خودم یه رازی تو بیت پنجم هست...
چون یه ایهام عجیب داره این بیت پنجم...!!
علی در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶:
دگر چه کس به بی وفایی او آید چون/
که بخت مرگ مرا وقت زندگانی بست
دانیال در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۷:
شعری واقعا زیباست مخصوصا بیتی که میگه :
هر که بیند که تو از باغ برون میآئی
گوید این حور چرا خیمه برون زد ز بهشت
محسن در ۱۰ سال قبل، جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:
بیتهایی از این غزل زیبا را استاد تاج اصفهانی در گوشه اصفهان با همراهی تار استاد جلیل شهناز به زیبایی اجرا کرده که شنیدنش خالی از لطف نیست.
سلام در ۱۰ سال قبل، شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹: