حیدری در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۶ - حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان:
طوق وزنجیر برگردن گوسفند نمی بندند
سبک بند از گردنش باز کرد
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
دوست عزیز جالبی این نکته که بانو روفیا فرمودند همین بود: بایزید نام آن عارف بزرگ است، ولی آن شخص اینطور فهمیده: با یزید
یعنی به همراه یزید.
با=with
در باره حقیقت بفرمایید که حقیقت در نظر شما چیست دوست عزیز؟
موفق باشید!
منصور در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:
با درود
بیت چهارم، مصرع اول باید به این شکل نوشته بشه:
یا رب این نو دولتان را "بآخر" خودشان نشان
"بآخر" مخخف "به آخر" می باشد. اما شما نوشتید "با خر" که اشتباه هست. در نسخه ی محمد قزوینی هم به همین شکل (بآخر) نوشته شده. لطفا اصلاح فرمائید.
با سپاس
بیبسواد در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
همیشه بیدار
میشود گفت شیخ نخواسته راز یزید را فاش کند که در آن سحرگاه عید با که در گرمابه بوده است! ، یزید از معرکه گریخته و همراه نی نوا را خاکستر بر سر ریخته اند!!!
علیرضا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۵:
جناب دکتر حسین خسروی ، توضیحات شما خیلی جالب و دلنشین است.
از شما و دگر بزرگان ادب تشکر میکنم.
سعید در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:
معنی به فسوسی که کند خصم رها نتواند کرد چیه
مینا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
مسعود خان سعیدی
سخن نغز و کوتاه و سنجیده گویی
یکی گوهر ناب سفتی به مویی
مرا جان به پرواز آمد ز گفتت
که پاکیزه گویی و پاکیزه خویی
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
تجسم است ،
و تجسم را تا حقیقت فاصله بسیار
زنده باشید
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
نامش یزید نیست ، بایزید است
عرفا معمولاً مریدانی همراه داشته اند
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بیتقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:
اگر مولوی از زبان قرآن می گوید
که در قرآن چنین ندیدیم
ولی مسلم است که چنین بی پروایی در سخن ِهم عصران مولوی نیست ، مگر به طنز که ایرادی نیست
این گونه سخن ، مولوی را از اوج عزت به حضیض ذلت و فضاحت می کشاند
لا اقل در چشم من
عفت کلام نزد ادیبان و بزرگان مقدس است
و حرمت زبان از اصول بینش فرهیختگان
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۵ - حکایت عیسی (ع) و عابد و ناپارسا:
سخن ماند از علاقلان یادگار
ز سعدی همین یک سخن یاددار
علاقلان یعنی چه؟
منظور عاقلان نیست؟
پرهون در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷ - کاوهٔ آهنگر و درفش کاویانی و ساخته شدن گرز گاوسر:
درود
مصراع دوم از بیت سوم، به جای واژه "ناشکبیم"، واژه "ناشکیبم" رو جایگزین بفرمایید. حروف "ی" و "ب" جا به جا نوشته شدند.
فریما جواهری در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۳:
بنظر میاد وزن مصرع اخر افتاده
مستندی ندارم براش ولی از سبک شعرهای مولانا بعیده
بنظرم میشد که با واژه هایی وزن و اهنگ حفظ بشه
مثل معشوق(محبوب) منم که بیقرارت کردم
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
بیسواد گرامی: ایشان فرمودند:
شنیدم که وقتی سحرگاه عید
ز گرمابه آمد برون بایزید
آنطور که آن شخص فهمیده این بوده
ز گرمابه آمد برون با یزید
یعنی:
ز گرمابه آمد برون به همراه یزید
حال آن شخص که به همراه یزید بود, که بود؟
جالب بود!
با احترام!
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
با عرض سلام خدمت روفیای گرامی: بله این وحدت اندیشه ها بسیار زیباست. جناب مسعود سعیدی آنچه ادیان گفته اند در باره دوزخ البته ساده گفته شده. آن چیز که بسیاری از ادیان میگویند تجسم افکار در محشر است.
ای دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزی از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو
می درانند از غضب اعضای تو
ز آنچه می بافی همه روزه بپوش
ز آنچه می کاری همه ساله بنوش
گر ز خاری خسته ای، خود کشته ای
ور حریر و قز دری، خود رشته ای
چون ز دستت زخم بر مظلوم رست
آن درختی گشت و ز آن زقوم رست
این سخنهای چو مار و کژدمت
مار و کژدم می شود گیرد دمت
حشر پر حرص خس مردار خوار
صورت خوکی بود روز شمار
زانیان را گنده اندام نهان
خمر خواران را بود گنده دهان
گند مخفی کان به دلها می رسید
گشت اندر حشر محسوس و پدید
بیشه ای آمد وجود آدمی
بر حذر شو زین وجود از آدمی
ظاهر و باطن اگر باشد یکی
نیست کس را در نجات او شکی
در وجود ما هزاران گرگ و خوک
صالح و ناصالح و خوب و خشوک
حکم، آن خو راست کان غالبتر است
چونکه زر بیش از مس آمد آن زر است
سیرتی کاندر وجودت غالب است
هم بر آن تصویر، حشرت واجب است
با احترام!
بیبسواد در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۳ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - مناظرهٔ بوتهٔ کدو با درخت چنار:
این مناظره را به زندانی یمکان نیز منسوب کرده اند.
به ناصر خسرو قبادیانی .
بیبسواد در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی:
شیخ شواهدی از اینکه کسی همراه بایزید بوده است ، به دست نمی دهد!
( چون دیگر صوفیان رفیق حجره و گرمابه نداشته است؟؟)
ممکن است کسی از آن حوالی میگذشته است و خروج بایزید را از گرمابه دیده است و باقی داستان.
و البته این خاکستر بر سری کاملا اتفاقی بوده است
و هم ربطی به خاکستر نشینی ندارد.
♥ فاطــــــ❀ــــه♥ در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - مناظرهٔ بوتهٔ کدو با درخت چنار:
چه شعر خوبی
همه ی شعره ؟
بیبسواد در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بیتقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:
تا به فرج مادرت، یا تا به کس مادرت در هر حال نشان از زبان فاخر و چنانکه هواداران میگویند قرانی!!
آقای بلخی دارد.
مسعود سعیدی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۴ - حکایت بایزید بسطامی: