احمد رحمت بر در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح محمد شاه غازی رحمهالله فرماید:
بیت 18 مصرع دوم چنین درست است:
از «راه» نظر ما را تا جوشن جان رفت
احمد رحمت بر در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح محمد شاه غازی رحمهالله فرماید:
بیت 16 چند اشتباه دارد، شکل درست آن (از نظر بنده)، چنین است:
یاقوت روان خیز مرا قوت روان داد / روزی نگری ورنه ز جسمم که روان رفت
کسرا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳:
من در میان جمع و دلم جای دیگرست...
خوشا آن جمعی که تو سعدی بزرگوار در آن بوده باشی...
شمع مجلس گر تو باشی از هوا پروانه بارد
گر گل گلشن تو باشی از زمین بلبل بروید
درود بر حضرت عشق... سعدی بزرگ
کسرا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:
هیچکس به خوبی سعدی نمیتونه از جمال و کمال طرف... شعری چنان پر معنی و خوش آهنگ بگه... لقب استاد سخن براستی که برازنده ی اوست...
شایق در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
با سلام و سلام خدمت دکتراینهم یک شوخی بیش نبود از بردباری شما تشکر
امیررضا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۰:
بسیار غزل زیبایی است. اتفاقا طوطی در پایتخت 4 هم مدام این شعر را تکرار می کرد.
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
.........
تنگ است براو، هر هفت فلک
چون می رود او ، در پیرهنم؟
می گفت که تو چنگ منی
من ساختمت، چونت نزنم؟
.......
من چنگ توام، بر هر رگ من
زخمه بزنی، زخمه نزنی، من تن تننم.
روزگار وصل بوده است، شوریدگی و شیدایی و شمس رگ جان بلخی را چنان بر سرطرب می آورده که خود نیز زخمه عشرت می زده است
این غزل را اما، در غم دوری شمش تبریز سروده است.
روزگار فراق، و مولانا در آرزوی شکر خایی او، دلتنگ از همرهان ناهمراه ، درخانه به روی غیر بسته ،باز آمده از جملگی، تنها ، با یاد او نشسته است.
دوری معشوق و انده انتظار چنانش می افسرد که همزبان با رباب خانه اش در تب و تاب دست و کناری ،زخمه ای ، خود رباب میشود.
من هم رباب عشقم و عشقم ربابی است....
ابوالحسن سلیمانی تپه سری در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:
در بیت اول به تناسب عود و شکر توجه کنید.وقتی که عود می سوزاندند برای ماندگاری بیشتر بوی عود مقداری شکر در مجمر می ریختند.
arpej در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷:
1) در بیت اول به نظر حالت سوالی از نظر وزنی و معنائی صحیح تر می باشد "تدبیر به تقدیر خداوند به چه ماند؟" (استفهام انکاری)
2) در بیت دوم ظاهرا اشتباه املائی وجود دارد
" حیلت بکند لیک خدائی نتواند"
3)در بیت پنجم برای وزن صحیح شعر می بایست "و" اضافه شود:
"شه را تو شکاری شو و کم گیر شکاری"
ناشناس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۷:
تدبیر به تقدیر خداوند به چه ماند؟!
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
جناب شایق
هرگز ! ، تنها یک شوخی بود.
شایق در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
با سلام دکتر جان تا این اندازه دیگر بیری نیست خرفتیست اگر خدای نا کرده به شما بر خورد و ناراحت شدید لطفا داستان زیر را بخوانید بادشاهی راه معده اش بند امدبطوریکه معده به حد انفجار رسید و دکتری را به بالین او اوردند تشخیص دکتر اماله بود ( از راه مقعد معده را تخلیه کردن ) خلاصه دکتر با هزار ترس و لرز به شاه گفت باید اماله شوید شاه نیم خیز شد و با صدای کلفت گفت کی ؟ من ؟ دکتر گفت نه قزبان خودم را گفتم شاد باشی
غلام در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴:
سلام، حرکت شاه قلعه تاریخ اختراعش به کمتر ازچهار قرن می رسد...پس منظور حافظ نمی توانسته این بوده باشد،در میان اجزای صورت لب از مخاطب و چشم از فاعل (حافظ در اینجا) می توانند شاه محسوب شوند،پس چشمک زدن، ارتباط برقرار نمودن و لب گرفتن،فرصتی ست که از دست رفته در بازی ایام و غفلت حافظ...تمپ وصال را از دست داده.
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
جناب شایق،
فرمودید نخستین نشانه پیری چیست؟؟؟
مرتضی (باران) در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او:
که جان در غصه دارم در جان
که جان در غصه دارم " غصه " در جان
شایق در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹:
با سلام و سلام وبژه خدمت جنابان عزیز و گرامی اقایان شمس و دکتر ترابی علامت سالخوردگی و بیری سه چیز است 1_ فراموشی 2 _ متاسفانه دو دیگر را فراموش کردم انشا الله هر دوی شما دلی جوان و بر اانرژی داشنه باشید و سالهای سال شادکام روزگار سبری کنید حق یارتان باد
حمیدرضا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۲:
ابوهریره: وی با بچه گربهای مانوس بود و بچه گربه در زبان عربی هریر گفته میشود و پیامبر با مشاهده این وضع او را ابوهریره نامید.
ابوهریره به کنیهاش معروف است و با آن شناخته میشد و کنیهاش بر اسمش غالب آمده و تقریباً نام او به فراموشی سپرده شده بود.
محمد در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۲۲ - تفسیر قوله علیهالسلام موتوا قبل ان تموتوا بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی کی ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما:
مرگ بر نفس یا خویشتن که مولانا بارها و به اشارات فراوان به آن پرداخته تنها راه رهایی انسان از اسارت نفس می باشد.
دکتر ترابی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱:
زخمه همان است که به عربی مضراب میگویند و برخی سازهای زهی را با آن میبوازند از آن همه رباب را که ساز دلخواه بلخی بوده است و
عثما ن باید همان شرف الدین عثمان نوازندهی بنام رباب و از یاران شاعر بوده باشد.
ابراهیم خضرایی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۹: