گنجور

حاشیه‌ها

شاهین خراسانی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:

دولتم بنده و اقبال، غلام است، امشب

 

.M.FAHIM در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۳۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

پیوند دل به تار نفس دام زندگی‌ست
درپای سوزنت‌گرهٔ رشته لنگر است

 

.M.FAHIM در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

ممنون صفحهء گنجور که گنج بزرگ را خدمت عزیزان قرار داده است
پیوند دل به تار نفس دام زندگی‌ست
درپای سوزنت‌گرهٔ؟؟ته لنگر است
**
پیوند دل به تار نفس دام زندگی‌ست
درپای سوزنت‌گرهٔ رشته ته لنگر است

 

بشارتی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در نعت رسول اکرم (ص):

با سلام به همه ی دوستان کسی هست بتونه این شعرو کمکم کنه چجوری خونده میشه خیلی ضروریه (شعر عراقی)
در ازل چون خطبهٔ او والضحی املا کند

نوبتش زیبد که سبحان‌الذی اسری زنند
چون بساط قرب او از قاب قوسین افگنند

رایت اقبال او بر اوج او ادنی زنند
شمه‌ای از طیب خلقش در دم عیسی نهند

وز فروغ شمع رویش آتش موسی زنند
مرکب او شیهه بر میدان علیین کشند

موکب او خیمه بر نه طارم خضرا زنند
دوستی حق نیابی در دلی بی‌دوستیش

مهر مهر او و مهر حق همه یکجا زنند

 

اسعد موقر در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۳۴ دربارهٔ شیخ بهایی » دیوان اشعار » مخمس:

جائی دیدم که کسی نوشته بود :«از لحاظ قافیه ای، شعر ضعیفی بوده است. چرا که در سه بیت آن، قافیه ی «خانه» تکرار شده و از آن سه، دو قافیه، پشت سر هم آمده است. (به تکرار قوافی، ایطاء گویند)»
جالب است که به عمق و معنی و شعوری که در محتوای شعر نهفته است توجه نمیکنند و برایشان مهم نیست و آنچه که مهم است صنعت شعر است، در واقع اینان مغز گردو را رها کرده و به دور انداخته اند و پوسته آنرا مزه میکنند. در ثانی چه کسی گفته که ابطاء از مصدایق سستی شعر است، شعر بایستی دلنشین، خوش آهنگ و برگرفته از شعور باشد نه آنکه گوینده آن بخواهد کمبود اندیشه خویش را با بضاعت صنایع شعری خوn جبران نماید . بسیاری از غزلیات پخته "حافظ"، "مولانا" و سعدی دارای تکرار قوافی هستند، برای مثال:
«هرچند بردی آبم روی از درت نتابم / جور از حبیب خوشتر کز مدعی حمایت
.....
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی / جانا روا نباشد خونریز را حمایت» "حافظ"
و یا از آن موثق تر این غزل دلنشین، بازهم از "حافظ":
«دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد / گفتا شراب نوش و غم دل ببر زیاد
گفتم به باد میدهدم باده ننگ و نام / گفتا قبول کن و هرچه باد باد
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست / گو بهر این معامله غمگین مباش و شاد
بادت به دست باشد اگر دل نهی به هیچ / در معرضی که تخت سلیمان رود به باد
حافظ گوید ز پند حکیمان ملامت است / کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد»
همانطور که ماهده مینمائید "حافظ" هم چون "خیالی" سه بار قافیه "باد" را در یک غزل کوتاه تکرار کرده و دوبار آنهم متوالی است و غزل هم به هیچ عنوان سست و ضعیف نیست.

 

شیرازی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

در بیت 2 به جای " تحمل " شایسته است که " تجمل " استفاده شود.
دلیل اینکه اگر تحمل را به صبر و دل نسبت دهیم درست است اما تحمل را به هوش نمی توان نسبت داد.
یعنی حافظ میگوید:تحمل صبر دیگر ندارم.تحمل دلم دیگر تمام شد.اما هوش چه؟تحمل هوش؟؟؟!!!!
تجمل بهتر است از آنجا که مجموعِ " صبر و دل و هوش " به عنوان دارایی(تجمل) شاعر حساب میشده که با عاشق شدن بر باد رفته.
حافظ جای دیگر میفرماید:
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش.

 

ایران در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲:

نیست این سخن از سعید ... که گفتش چنینش پلید

 

محمد در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

در بیت دور از رخ تو ایهام دارد،هم میتواند جمله معترضه باشد هم میتواند علت گریه شاعر باشد
بیت یکی به آخر خیلی زیباست که هم یک ایهام دارد هم یک ایهام تناسب«عقل کاملا در لفافه!کوبیده شده است»

 

عبداله در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۰۶ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:

به نظر می رسد که :
نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو
هردو ز زر سرخ طلی کرده برونسو
آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ
وانگاه یکی زرگر زیرک‌دل جادو
با راز به هم باز نهاده لب هر دو
رویش به سر سوزن بر آژده هموار
به صورت زیر تصحیح گردد:

نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو
هردو ز زر سرخ طلی کرده برونسو
وانگاه یکی زرگر زیرک‌دل جادو
با راز به هم باز نهاده لب هر دو
آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ
رویش به سر سوزن بر آژده هموار

 

مسعود پیرانی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۰۴ دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - هم در آن موضوع و توسل به خواجه بونصر:

خیلی ممنونم.
از کسانی که در طراحی و گردآوری مطالب این سایت دست داشتند تقدیر و تشکر وی‍ژه دارم.اجر شما با خدا باد.

 

دکتر ترابی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:

نخست اینکه می فروشان کس نمی فروشند چیز میفروشندمی میتواند کس از ناکس جدا کند اما خود چیز است از این رو در بیت دوم :
به زآنچه فروشند و نه زآنکه فروشند..و
برابر عقل با مانا تازی آن ریسمان از برای بستن پای اشتر ، واژه چدال را داریم و چدال کردن
امین کیخا بی گمان به از من میداند.

 

محمد منفرد در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۳۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در پاسخ پرسش سلطان سنجر دربارهٔ مذهب:

در بیت:
از پی سلطان دین پس چون روا داری هم...
به جای «هم«، در انتهای مصراع نخست، باید «همی» گذاشت.

 

نادر در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۷:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۶ - عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان:

یکی از حکمتهای الهی اینستکه هر کسی را که مقرب تر است بیشتر به غم و رنجش میافزاید تا عاشق حقیقی از عاشق مجازی تمیز داده شود. مانند طلای ناب که در آتش نورانی تر میشود ولی مس میسوزد.
بهمچنین نزد خودشناس حقیقی مدح وذم دیگران را جائی نیست. اگر لعل بدخشان را نادانی بدل بداند از مقام و رتبه او کاسته نمیشود.
لعل را گر مهر نبود باک نیست
عشق در دریای غم غمناک نیست

 

امـــــــتیاز در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۱۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۳ - امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن کی پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما:

Salam behtareen

 

امیر اصغری در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ عطار » خسرونامه » بخش ۶ - در فضیلت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام:

بیت 9، مصرع 2؛ تصتیف، تضیف نوشته شده...

 

امیر در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳ - تو بمان و دگران:

کسی میتونه دو بیت اول این غزل رو به انگلیسی روان نرجمه کنه؟ طوری که به شنونده انگلیسی زبان هم همون حسی رو بده که به یک ایرانی میده؟

 

امیر در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۰:۲۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:

1. چند سالی است خارج از ایران زندگی میکنم و برای کاری به ایران آمده ام. از وجود ترانه های خوب در این حد بی خبر بودم. دیروز تو تاکسی ترانه زیبای آقای چاوشی را شنیدم. قبلا فقط قطعه سنتوری را از ایشان شنیده بودم. بلافاصله پیاده شدم و سی دی اش را خریدم. بسیار زیباست.
2. دیوان شهریار پر است از اشعار عاشقانه که برای موسیقی هم مناسب است. هنرمندان کشورمان میتوانند از این گنجینه استفاده بیشتری ببرند.
3. دست کسی یا سازمانی که این سایت را راه انداخته درد نکنه. سایت بسیار مفیدی است.

 

فرشید در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۱۹ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۹:

معشر
گروه . (مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن ). گروه مردم . ج ، معاشر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جماعت .
گروه خویشان و گروه دوستان . (ناظم الاطباء). صیغه اسم مکان است از عشرت که به رفق زندگانی کردن است از این جهت گروه دوستان و خویشان را معشر گویند. (غیاث ) (آنندراج ).

 

مجتبی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:

با عرض عذر خواهی اشتباها یمین و یسار جابجا می باشند أخرت یمین و دنیا یسار میباشد که اشتباها درج شده اند

 

مجتبی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۴۵:

با عرض سلام خدمت دوستان و اساتید محترم کلیه نظرات برای این جانب جالب و محترم میباشد ، ولیکن نظر کلی بنده با مطالعات بسیار و ارادتی که شخصا به جناب اقای مطلق دارم فکر میکنم تا انجایی که سرورمان مولانا در بلخ به دنیا امدن نمیتوانم قبول کنم که ایشان به زبانی غیر زبان مادری خود این أشعار را سروده باشند ، به دلیل اینکه کسی نمی تواند اشعاری به این موزون را غیر زبان مادری خود بسراید دوم داستان معراج را نمی توان فقط با یک کلمه به این شعر وصل کرد، در هرحال این حقیر تفسیر شعر بالا را در توصیه حضرت به اعتدال در هر حالتی تعبیر میکنم از انجا که دنیا را به قدم سمت یمین و اخرت را به قدم سمت یسار در بیت میکشدم دل به راست میکشدم می به ..... میتوان تعبیر کرد و زیبایی زندکی و راه راست را به التزام از استفاده دو سمت قدم یعنی جفت باها برای حرکت به سمت جلو تعبیر میتوان کرد . در هر حال امیدوارم جسارت بنده را بخشیده و از فرصتی که به اینجانب داده شد کمال امتنان و قدردانی را مینمایم.

 

۱
۴۱۷۱
۴۱۷۲
۴۱۷۳
۴۱۷۴
۴۱۷۵
۵۰۴۸
sunny dark_mode