گنجور

حاشیه‌گذاری‌های جهن یزداد

جهن یزداد

پارسیدان و دوستدار زبان پارسی دری


جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۱:

جانم برخی اذرپادگان باد  آذرپادگان باد

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۲۷ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳۶:

اخر له پای خویشتن زد گمانم یعنی به پای خویشتن زد

 

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل:

به از صد  بزرگی کَشان کار خرد 
همچنان مَهان و کَهان و جَهان  درست است به به - بهی و شهی درست است که و کس درست است 

 

ع

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۳:۰۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان:

چنینست کردار چرخ از نهاد
 زمانه نه بیداد داند نه داد
زمینست اماجگاه زمان 
نشانه تن ما و چرخش کمان 
 ز زخمش همه خستگانیم زار
نهان خون و خیم است و درد آشکار
شاهکارست 

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:

درخشان ز تن خشت افروخته 
چو اتش که بر هیزم سوخته

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:

جوان سبکسر بود خویش کام 
 سبکسر سبکتر دراید بدام 
جوان را ره و رای گردان بود
جوان را ز ره بردن اسان بود 
شاهکاراست  رهنمونهایش

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو:

براستی  جایگاه این سخندان بزرگ را ندانسته ایم هم لغت فرس ان  بسیار گرانسنگ است و هم گرش اسپ نامه اش  
کمند سواران سراویز شد
پرنداوران ابر خونریز شد

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۷:

دست خدای گیر و از این ژرف چه برای
شگفت است این سرود فرزانه خراسان

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:

گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
 و رنه بسیار بجویی و نیابی بازم
گر به اتش بریم صد ره و بیرون اری
زر نابم که همان باشم اگر بگدازم
سره نویسان کجایند یاد بگیرند

ایسروده زیر نیز شاهکاراست
همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش
تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم
-
میزنم و نوازمت گر تو به چنگم افتدی

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:

که به افاق سخن می رود از شیرازم
سعدی خنیده ترین مردم جهان روزگار خود بوده است او که ملوانان چینی شعرش را می خواندند

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۴:

این بیت سعدی  نسبت به زمان ما هم فمنیست است در زمان ما هم مردانی هستند که سختشان میاید بگویند اگر فلان نشود زنم  کسر شان خود میدانند حتی اینگونه بگویند زنم - من در بچگی یک جایی گفتم این کار مردانگی نیست  می خواستند بکشند مرا و لت  و پارم کردند حالا به سعدی هزار سال پیش ایراد   گرفته اید - همینقدر که گفته زنم در فرهنگ ما فمنیستی هم بیشتره

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، جمعه ۷ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۹:

زبان در بند ذهنیت جامعه است نمیتوان گفت  نازنی کردن ۰یا جوانزنی -  ایا   فمنیستها و روشنفکرهای  نمیگویند نامرد  ؟  یا جوانمردی -یا مردانگی ؟  این چیزها چه پیوندی باکوچک شمردن زنان دارد

 

جهن یزداد در ‫۲ سال و ۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۰، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - نقطه خال تو:

کسی با نام شاطرعباس که شاعر این اشعار باشد نیست  و در خوانانبود پاره ای شعرا گویی دوستان دو شاعر بزرگ کابل و بدخشان صوفی عشقری  و رشته بدخشی را نمیشناسند که سروده های بیدلی دارند و هر کس شعر بیدل را بشناسد میداند بیدلی سرودن چقدر سخت است البته در زبان عربی  همه بی سوادان چوپانان از مرد و زن اشغار بسیار بلندی میگویند که با بزرگترین شاعران جهان برابری و برتری دارند و شاید تنها ده در صد از عربها باشند که شاعر نباشند البته این تنها در  عربستان و عراق و شیخنشینان و یمن  و عشایر سوریه اینگونه است

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۱۷:

عربها از زمان عخامنشیان بخشی از ایران بودند و تنها در دوره کوتاه یونانی وقفه بود - هخامنشیان اندکی پس از داریوش شاه دیگر به خط ارامی مینوشتند و خط پهلوی نیز برگرفته از انست - ایرانیان از قبل از هخامنشیان عربها را میشناختند اما کم کم بع علت شهرت قبیله طی به انها طازی گفتند
احمقهای نزاد پرستی که عقده عرب ستیزی دارند اولین ترجمه از شاهنامه به عربی بوده حتی ترجمه خدای نامک نیز به عربی بوده -

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۷ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ماکو:

درزی پسری بود به دستش ماکو -- درزی به معنای خیاط

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۱ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ماکو:

اینگونه هم امده
دیدم پسری به حوزه بودش طلبه
من نیز شدم در طلب او طلبه
یک چند کنم توبه و مومن گردم
وقتی طلبه طلب کنی میطلبه

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۰۶ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ماکو:

دیدم پسری به حوزه بودش طلبه
من نیز شدم در پی ان بت طلبه
یکچند کنم توبه و گردم مومن
اغوش بتان چه چیزها میطلبه

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ماکو:

ای بچه عراقی از نباتت بخورم
بر ساحل دجله از فراتت بخورم
عین تو کجای دل خود بگذارم
من ان عتبات عالیاتت بخورم
--------
دیشب من و ان تازه گل باغ جهان
رفتیم و نشستیم بهم باده زنان
امروز زنش خبر شد از قصه ما
القصه خودت باقی این قصه بخوان

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ماکو:

شعر اینگونه بود و اشتباه نوشته شده
در.ی پسری بود به دستش ماکو

دوستی که پیشنهاد خیاط .نی دادند -- این نمونه شعر که از زمان عباسیان و از زمان ابونواس در عربی و بعدا در فارسی با نام شهر اشوب باب شد و درباره کسبه بازار و پسران صاحب شغل و قصاب و فقیه و خیاط و شیشه گر و از این دست است همه غ.ل م‍کر و همه درباره پسران و م‍کران هستند و خودش نوعی ادبی است که از لحاظ جامعه شناختی بسیار با ارزشند و الحق ابیات ملیحی هست مهستی گنجوی و سوزنی سمرقندی و مسعود سعد سلمان و خاقانی و انوری از مشهورین این نوع شعرند --- در عربی نیز ابونواس و الشاب ال/ریف - بسیار از این معنی دارند -
بیت زرگر که افکندست طرح دلبری با من
دمادم میکند از ناز جنگ زرگری با من

--
ان ماهروی خراط در هر کجا که باشد
روزی هزار عاشق از چوب میتراشد
---
دل من برده مردشو پسری
چه دلست این که مردشو ببرد
---
تا برده دلم ان پسر دانشجو
دیگر زمن دلشده کم دانشجو
لغزیده کمربند تو تا نیم سرین
لرزان لرزان همی روی تا لب جو

 

جهن یزداد در ‫۴ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۲۳ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - تشنگی:

دوست عزیز مجناب محمد بختیاری بلی
سالها پیش هم از دیوان شاطر عباس و هم از اشعار قتیل هندوستانی اینگونه خواندم
مومن و ترسا چو روی خوب تو بینند
- این شعر از شاعری هندوستانی به نام قتیل است و از شاطر عباس نیست ---
البته این کمینه را اعتقاد بر اینست که شخصی به نام شاطر عباس صبوحی شاعر با این دیوان وجود خارجی ندارد و ادم خوش ذوقی این اشعار را هر یک از جایی بر زده و به نام شاطری بی سواد چاپ کرده و بیشتر اشعار او را در دواوین مختلف یافتم

 

۱
۳۷
۳۸
۳۹
۴۰
sunny dark_mode