گنجور

حاشیه‌گذاری‌های علی میراحمدی

علی میراحمدی


علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۵۹ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۸۴:

شعر انوری به خصوص در قطعات،یک نوع روحیه شاد و سرگرم کننده یا به قول فرنگیها(fun) دارد که خواندنش هم فال است و هم تماشا. من در کمتر شاعری چنین فضای شعری دیده ام.او به خوبی و با هنرمندی تمام هم شان و منزلت زبان را حفظ میکند و به ورطه ابتذال نمی افتد و هم از پس بیان مسایل روزمره و حاجات و تقاضاهای خود بر می آید. 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - در قناعت و صبر گوید:

جبه درویش درین بیت یعنی آفتاب.... 

فضله زنبور یعنی موم و درین جا به معنای شمع

اساسا ازین زیباتر نمیتوان گفت. 

میتوانست خیلی ساده بگوید ای بسا که من در روز  شمع روشن میکردم.

اما لطف کار شاعر و هنرمند این است که با شعر و هنر خود از امور روزمره آشنایی زدایی میکند و تعریف دیگری به آنها میبخشد. 

بخش قطعات دیوان انوری بسیار خواندنی است... 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱:

عجبا که پای رباعی عارف بزرگ شیخ ابوسعید چنین بحثهایی شکل گرفته است. 
اتفاقا این رباعی نشان از دعوت عام و
رحمت بی منتهای الهی است که از زبان یکی از بزرگان دین و عرفان بیان شده است.
خدا میداند همین رباعی تا بحال چه اشکهایی از مردمان گرفته و چه حال هایی را منقلب کرده و چه جانهای سرگردانی را نجات بخشیده است. 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:

از قرار معلوم بین حافظ دوستان بر سر معنای این بیت بحث و تبادل نظری صورت گرفته بوده است. 

به نیمْ شب اَگَرَت آفتاب می‌باید

ز رویِ دخترِ گُلْچِهرِ رَز نقاب انداز

این اعراب گذاریها هم مصیبتی است . 

معنا و مفهوم این بیت این است و غیر ازین هر چه هرکه گفته اشتباه گفته و بر راه خطا رفته است. 

معنا و مفهوم بیت :

به نیمْ شب اَگَرَت آفتاب می‌باید

ز رویِ دخترِ گُلْچِهرِ رَز نقاب انداز

و دیگر هیچ. 

 

 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:

جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست

اظهار احتیاج، خود آن جا چه حاجت است

«ضمیر منیر»چه  عبارت زیبایی! 

اصلا مصراع اول یک شاهکار شعری است. 

انسان شگفت زده میشود که این شاعر هنرمند چه تسلطی بر زبان و زیبایی شناسی شعر داشته که چنین اثری پدید آورده است. 

 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:

خفته بر سنجابِ شاهی نازنینی را چه غم؟

گر ز خار و خاره سازد بستر و بالین غریب

کنایه از استغنای الهی

اساسا زیباتر ازین نمیتوان گفت. 

عطار در فصل استغنا کتاب منطق الطیر چندین بیت در شرح استغنا خداوند دارد که آن هم شاهکار است ، اما هنر خواجه در همین است که مطالب فراوانی را گاهی در یک دوبیت می گنجاند. 

 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۰ در پاسخ به مهدی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:

یعنی بهتر است به جای آنکه به یکباره پول هنگفتی به چنین افراد ولخرجی بدهی ،همین مبلغ را کم کم و در طول زمان به ایشان بپرداز 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

نمیدانم ..؟! 
«دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس »هم آیا معنی کردن میخواهد؟؟! 
این چه خیانتی است یا بهتر بگوییم چه جنایتی است که در حق شعر میکنیم ؟؟
خب شاعر اگر میخواست که به نثر مینوشت و خیال همه را هم راحت میکرد. 
شاعر شعری سروده که ما بایست آن را همانطور که هست بخوانیم و دریابیم و لذت مستی آنی و لحظه ای آن را بچشیم و همراه با شعر او به جهان دیگری پا بگذاریم و از شر این واقعیت سخت و خشن حتی برای لحظه ای جدا شویم. 
معناکردن شعر یعنی نابود کردن آن.
یعنی انسجام و تناسب و هماهنگی و هنر را تکه تکه کردن و از هم گسیختن.
ای کاش هیچکس به شرح حافظ نمی پرداخت و اجازه میداد این متن همانطور که هست خوانده شود و هر مخاطب هم به اندازه فهم و درکش بهره اش را از شعر بر گیرد. 
عجبا که شارحان حافظ بزرگترین هنر این شاعر را که همانا ایجاز و اختصار است در نیافته اند و این چنین دنباله هایی بر اثر او افزوده اند. 
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار
حافظ

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۰ در پاسخ به حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:


جهان شعر، جهان تخیل و خیال انگیزی است و بسیاری ازین تصویرها تخیلات شاعرانه است و خود حافظ به شعر خویش لقب «کِلکِ خیال انگیز »داده است. 

البته جانهای آگاه و روان های بیدار میتوانند به چنین عوالم خیالی دست بیابند و چنین آفرینش هایی داشته باشند. 

متاسفانه حتی برخی شارحان شعر حافظ هم موضوع تخیل را کلا نادیده گرفته اند و نتوانسته اند شرح و تفسیر دقیقی از شعر حافظ به دست بدهند. 

طی زمان ببین و مکان در سلوک شعر

کاین طفل یک شبه ره صد ساله میرود

خود میگوید: من بر بال شعر،ظرف زمان و مکان را در مینوردم. 

اگر کسی همین عبارت «سلوک شعر»را دریابد، شعر حافظ را دریافته است.

 

 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۰ در پاسخ به مهدی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:

هم از به معنای از همان... 

از همان ایام کودکی آثار بزرگی.... 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۰ در پاسخ به پرگل غفاری دربارهٔ مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۲ - هم در آن موضوع و توسل به خواجه بونصر:

زینهار به معنی آگاه باش 
زنهار به معنای امان دادن و پناه دادن
میگوید مرا در پناه خود بگیر و به نوعی وساطت کن که ازین محبس و بند خلاصی یابم. 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۵۷ در پاسخ به مینا فلاح دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴:

به خاک.... خفته تیغ تو... از حلاوت زخم 
زبان برآورد و زخم را...دهان لیسد
یعنی مقتول تیغ تو زبان در می آورد و جای زخم خود را لیس میزند!! از بس که حتی زخم تیغ تو هم شیرین است!! 
جای زخم تیغ را به علت گشادگی به دهان تشبیه کرده است. 
شاید در ظاهر این امر ناخوش به نظر برسد اما شاعر همین امر ناخوش را به شیوه ای شاعرانه بیان کرده است . 
در این مصرع بین دهان و زبان صنعت «مراعات نظیر»رعایت شده است. 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۷ در پاسخ به H Gh دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - بردن پیرزن مجنون را در خرگاه لیلی:

پیرزن طنابی بر گردن درویش بسته و به وسیله او گدایی میکرده و هر چه درین راه نصیبشان میشده قسمت میکرده اند. نوعی گدایی و تکدی گری

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۸ در پاسخ به سروش روزبه دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

ادبیات فارسی ازین اسرار ها و کشف الاسرار ها زیاد دارد، از خیام بگیر تا مولانا وحافظ و دیگران. 
حالا هر کس به فراخور حالش موضوعاتی را تجربه یا کشف کرده که به هیچ وجه نمیتوان به اینها کشف اسرار زمانه گفت
نکته ها هست بسی محرم اسرارکجاست( حافظ) 
گفتی اسرار در میان آور... ( مولوی)
نهایت کشف الاسرار خیام هم اینست که مرتبه ای ورای مستی نداند که اگر آن را مستی شراب انگوری بگیریم که سقفش معلوم است و چه کشف الاسراری است که دائم الخمر ها و عربده کش ها و عرق خورهای عالم هم در آن شریک هستند . 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:

از بس که ریخت جرعه بر خاک ما ز بالا

هر ذره خاک ما را آورد در علالا(مولانا) 

اگر شراب خوری جرعه ای فشان برخاک

از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک( حافظ) 

یک مضمون و دو نوع بیان شعری

با خوانش بیت مولانا می توان به منظور حافظ هم پی برد و نیازی به آن همه مقدمه چینی و معناکردن کلمات و شرحهای طولانی هم نیست

 

 

 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۵ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸ - آغاز داستان ویس و رامین:

نظریه ای است در ادبیات که:« متن خودش را به وجود می آورد »
یعنی یک نویسنده یا شاعر وقتی شروع به نوشتن متنی یا سرودن شعری میکند در ابتدا از کلمات و عبارات ساده استفاده میکند چون به قول معرف هنوز قلمش گرم نشده و قوای فکر و خیالش تمام و عیار در میدان آفرینش هنری در نیامده است و یا زمینه مطلب کشش لازم برای هنرنمایی را ندارد. ولی کم کم و به تدریج قوای ذهنی ،فکری و هنری صاحب اثر جان میگیرد و آن جاست که میتواند از تشبیهات و استعارات شگرف و شگفت بهره بگیرد و به اثر خویش قوت ببخشد. 
حتی در اثار فروسی و نظامی و مولوی هم همینطور است. حالا شما مقایسه کنید اوج های داستانهای فردوسی را با ابتدای داستانهای او.میبینید آنجا که زمینه آماده بوده و داستان به اوج خود رسیده شاعر هم به نسبت اشعار هنرمندانه تری سروده است.

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱۱ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۴ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶:

به سند انداخت گاهم گه به مغرب

چنین هرگز ندیده‌ستم فلاخن... 

قصیده شگرفی است در وصف غریبی... 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار

کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد

خداوند رحمت کناد استاد حسین آهی را، ایشان چندین سال در رادیو به شرح اشعار حافظ و بحث در آثار دیگرشاعران پرداخت و چه بحثهایی و چه نقدهایی و خدا میداند که ایشان چه تسلطی بر ادبیات داشتند 

مرحوم استاد این بیت از این غزل را یک غلط دستوری از سوی خواجه حافظ میدانست و با همان شیوه نقد و تحلیل و بیان شیرین و شیوای خود میگفت:

من درک نمیکنم« بر باد آمد» یعنی چه؟؟! 

مگر ما «بر باد آمد »هم داریم؟؟! 

 

 

 

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

بس که دارد ناتوانی نبض احوال مرا
بازگشتن نیست از آیینه تمثال مرا

از فرط ناتوانی حتی تصویرم هم توان بازگشتن از آیینه را ندارد و همان جا میماند...
یک بیت کاملا هندی

 

علی میراحمدی در ‫۱۰ ماه قبل، پنجشنبه ۸ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۷ در پاسخ به عباس صادقی زرینی دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۰:

براستی انسان متحیر میشود از خوانش برخی غزلیات بیدل که این شاعر چه نگاهی داشته و چه مضمون آفرینیهایی کرده و با چه هنرمندی این مضمون ها را بیان کرده
متاسفانه گاهی برخی اشعار بیدل بیش از اندازه سخت فهم و دیریاب میشود و آن متوسط طراوت و تری که یک شعر فارسی باید داشته باشد را از دست میدهد و دیگر از قلمرو شعر خارج میشود 

 

۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode