گنجور

 
رودکی

فرشته را ز حلاوت دهان پر آب شود

چو از حرارت می‌ دلبرم لبان لیسد

روان ز دیدهٔ افلاکیان شود جیحون

نصال تیرت اگر قبضهٔ کمان لیسد

به خاک خفتهٔ تیغ تو از حلاوت زخم

زبان برآورد و زخم را دهان لیسد