العشق یقول لی تزین
الزینه عندنا تیقن
لا تنظر غیرنا فتعمی
لا تله عن الیقین بالظن
لا عیش لخایف کئیب
لا تبرح عندنا فتامن
من کنت هواه کیف یهلک
من کنت مناه کیف یحزن
العقل رسولنا الیکم
ذاک حسن و نحن احسن
اخشوشن بالبلا و ارضی
فالهجر من البلاء اخشن
من رام الی العلی عروجا
هذا سبب الیه یرکن
یا مضطربا تعال و افلح
فی مسکننا و نعم مسکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفاهیم عشق و یقین میپردازد. شاعر به مخاطب میگوید که عشق باید تزئین شود و از بیتفاوتی دوری کند. او بر این نکته تأکید دارد که نباید به ظن و گمان اکتفا کرد و باید به یقین اعتماد کرد. زندگی بدون عشق و ایمنی معنا ندارد و حضور در کنار عشق باعث امنیت میشود. شاعر از عقل بهعنوان پیامآور عشق یاد میکند و از ویژگیهای خوب آن سخن میگوید. او همچنین بر این نکته تأکید میکند که مشکلات و بلایا بخشی از زندگیاند و باید با صبر و رضایت با آنها مواجه شد. در نهایت، او دعوت به آرامش و زندگی مشترک میکند و از فرصتهای خوشبختی در کنار هم سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عشق به من میگوید که برای خودت زینت و زیبایی بیافری.
هوش مصنوعی: به چیزی جز ما نگاه نکن که باعث گمراهیات نشود، و نگذار که شک و تردید، تو را از یقین دور کند.
هوش مصنوعی: هیچ شادی و لذتی برای کسی که ترس و دلهره دارد وجود ندارد، پس اینجا نمان و به دور برو تا احساس امنیت کنی.
هوش مصنوعی: هر کس عاشق کسی باشد، چگونه ممکن است آن محبوب نابود شود؟ یا چگونه ممکن است دل عاشق از جدایی غمگین گردد؟
هوش مصنوعی: عقل، پیامرسان ما به سوی شماست و او زیباست و ما هم زیباتر هستیم.
هوش مصنوعی: در زندگی، برخی مشکلات و سختیها وجود دارند که میتوانند انسان را آزرده خاطر کنند، ولی باید به این نکته توجه داشت که اگر به جای رویارویی با این مشکلات، راه فرار را در پیش بگیریم، ممکن است به مشکلات بزرگتری دچار شویم.
هوش مصنوعی: من به سوی خداوند بزرگ و عالی میروم و این حالت روحی من به این دلیل است که به آن مقصود میرسد.
هوش مصنوعی: ای مضطرب، بیا و در محل سکونت ما زندگی کن که چه مسکن خوبی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
از جود تو گشته تهی دست
وز صیت تو گوش آسمان
تا دستخوش جهان شدم من
در دست قناعتم ممکن
خود را به هزار فن گسستم
از همدمی جهان پر فن
تا پیشرو آتش اثیرست
[...]
در گردن خود رسن میفکن
من بِه باشم رسن به گردن
ای راحت روح و رامش تن
وصل تو طرب فزای و شیون
بر بوی لب تو عقل سر مست
وز رنگ رخ تو خانه گلشن
از شرم چو روی برفروزی
[...]
مال است و زر است مکسب تن
کسب دل دوستی فزودن
بستان بیدوست هست زندان
زندان با دوست هست گلشن
گر لذت دوستی نبودی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.